در این متن به اختصار مطالبی پیرامون الگوی حکمرانی با تاکید بر تقریب مذاهب با توجه به منظومه فکری رهبری، توسط حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه ارائه میشود. ایشان به چهارمبنای مهم در الگوی حکمرانی با تاکید بر تقریب مذاهب می پردازند که عبارتند از : توحید، عقلانیت، ولایت و آخرت گرایی.
الگوی حکمرانی تقریب مذاهب در تمدن سازی نوین اسلامی
حجت الاسلام والمسلمین خسرو پناه
تاریخ ارئه بحث 24 دی 1401
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه ی سروران و بزرگوارانی که در جلسه حضور دارند سپاسگزارم از بزرگواران و برادران شیعه و اهل سنتی که تلاش کردن این همایش ملی تقریب مذاهب اسلامی و تمدن سازی نوین اسلامی در گام دوم انقلاب را طراحی کنند و امروز هم توفیق داریم که نشست تخصصی با عنوان «الگوی حکمرانی تقریب مذاهب در تمدن سازی نوین اسلامی» داشته باشیم و به اختصار مطالبی بیشترازمنظر منظومه فکری مقام معظم رهبری سعی میکنم مطالب راعرض کنم. ما اینجا چند متغیر داریم، یک متغیر اصطلاح «حکمرانی» هست، و یک متغیر واژه تقریب مذاهب و یا وحدت مسلمین هست و یک واژه هم تمدن سازی نوین اسلامی است.
حکمرانی
منظور از حکمرانی به معنای حکومت داری نیست ولو درحکومت داری هم هم ازحکمرانی استفاده می شود و باید بشود، منظور از حکمرانی یک هدایتگری فرایندی هست که از سیاست گذاری شروع میشود به تنظیم گری میرسد و نهایتاً به خدمات عمومی، منطقهای و بین المللی.لذا گام اول حکمرانی، سیاستگذاری است، یعنی باید و نبایدهای جهت دهنده، خط مش هایی است که حرکت و فعالیت را جهت می دهد. در مرحله بعد از سیاست گذاری نوبت تنظیمگری هست. در تنظیم گری ۶ مرحله ای هست که باید طی بشود، از مقررات گذاری و ساختار سازی و گفتمان سازی و تحقق مقررات و رصد و نظارت ارزیابی و در نهایت اصلاح مقررات، و بعد نوبت میرسد به خدمات و خدمات یا به صورت عمومی در یک کشور است یا خدمات خاص هست ویا عام و یا منطقه ای و بین المللی. پس وقتی سخن ازحکمرانی به میان می اید یعنی فرآیند هدایت گرایانه یا هدایت فرایندی از سیاست گذاری به تنظیم گری و در نهایت خدمات عمومی. مقصود ازمتغیر دوم که تقریب مذاهب هست دراین بحث ما مذهب شیعه و اهل سنت هست، هم شیعیان مذاهبی دارند شیعه زیدیه اسماعیلیه و امامیه هست که درایران بیشتر شیعیان امامیه و دوازده امامی هستند، دراهل سنت هم هست از نظر فقهی به مذاهب چهارگانه حنفی، حنبلی، شافعی و مالکی تقسیم میشوند که در ایران بیشتر احناف و یا شافعی هستند، مالکی را من خبر ندارم در ایران باشد ولی بحث ماهم اختصاص به ایران ندارد، این بحث کاملاً بین المللی وجهانی است.
البته اهل سنت در عقاید هم به مظاهری معتزله، ماتریدیه، اشاعره و تصوف تقسیم میشود که الان در اهل سنت بیشتر اهل سنت یا اشعری هستند یا ماتریدیه یا تصوف هستند، بعضا هم تصوف را با اشعری و ما تریدی جمع می کنند. در ایران ما هم گرایش تصوف در شافعی وجود دارد و هم گرایش تصوف در احناف وجود دارد، احناف بیشتر گرایش ماتریدیه دارند در مسائل کلامی و شافعی هم گرایش اشعری دارن. وقتی سخن از تقریب مذاهب و یا وحدت مذاهب هست، مقصود همه شیعیان و همه اهل سنت به تعبیری همه مسلمانان مدنظر است.
تمدن
تمدن سازی نوین اسلامی هم از عنوانش مشخص است که یعنی تمدن، یک تمدن سازی یک امر فرآیندی است، این طور نیست که ما تصمیم بگیریم و فردا تمدن شکل پیدا کند، حتماً و حتماً یک فرآیندی باید طی بشود که مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم فرمود خودسازی، جامعه پردازی و تمدن سازی. اگر خودسازی نباشد، جامعه پردازی نباشد، به تمدن سازی نخواهیم رسید و تمدن نوین اسلامی هم مقصود است یعنی معنایش این نیست که ما همان تمدنی را که در دوره اسلامی قرن سوم از ابتدای اسلام سیره تمدنی شروع شد، افول های پیدا کرد ولی در نهایت از قرن سوم تا قرن ششم یک جهش تمدنی ما داشتیم که قرن نهم تا قرن دوازدهم هم یک جهش تمدنی دیگر، بعد متاسفانه دوباره سیر افول و تمدن در جهان اسلام پدید آمد، منظور این نیست که آن تمدن گذشته دوباره احیا شده یا همان احیا شود، ما همیشه باید یک پیوندی با میراث گذشته مان داشته باشیم، میراث علمی، فقهی، تمدنی و پزشکی و مانند آن که در گذشته بوده و باید از آن استفاده کنند، اما امروزه به هر حال دنیای مدرن یک دستاورد های تمدنی را در اختیار بشر گذاشته است مثل علوم شناختی، علوم انسانی علوم طبیعی، علوم مهندسی و به تعبیری علم مدرن، صنعت مدرن و ابزاری مثل فضای مجازی و مباحثی مثل هوش مصنوعی همه دستاوردهای تمدن مدرن هستند.
طبیعتاً وقتی از تمدن نوین اسلامی سخن می گوییم یعنی با این بستر و زمینه تمدنی جدید هم باید بهره ببریم و استفاده کنیم و البته با مبانی حکمی و مبانی اسلامی و کارکرد و کاربست صحیح آنها، نه آن که مثلاً از دانش کوانتوم مکانیک استفاده شود برای ساختن بمب اتم که بشریت را نابود کند یا استفاده های شیطانی که امروز انجام می شود. لذا این فضای مجازی ابزار خوبی است برای اینکه حقایق منتقل شود ولی یک عده ای از این ابزار استفاده نامشروع می برند، در ترویج زوال انسانیت، زوال زن، زوال خانواده، زوال فرزند ازاین ابزار استفاده نادرست می کنند، یا مثلاً مثلا بعضی ازهمین ابزار برای استفاده از منویات شیطانی خودشان استفاده می کنند برای اینکه حق را باطل جلوه دهند و باطل را حق، کارشان در واقع کار تزیین گری است همه این کارهایی که قرآن به شیطان نسبت می دهد، اغوا، تزیین و شیطنت های دیگر همه اینها را بعضی از انسانهایی که جنود شیطان هستن با این ابزار دنبال میکنند. قطعاً این ابزار باید در مسیر درست استفاده شود پس بنابراین وقتی از تمدن سازی نوین اسلامی سخن به میان می آید، احیای تمدن اسلامی است با رویکرد نوین و جدید با استفاده از علوم جدید و البته این علوم جدید را هم ما باید خودمان مشارکت در تولیدش، رشدش و بالندگی اش با رویکرد حکمت و عقلانیت اسلامی داشته باشیم. حالا که این سه تا عنوان و سه متغیر روشن شد بحث ما این است، برای رسیدن به تمدن سازی نوین اسلامی قطعاً تقریب مذاهب و وحدت مسلمین شرط لازم است، ولی این تقریب مذاهب حکمرانی، سیاستگذاری و تنظیم گری و خدمات عمومی می خواهد. الگوی این حکمرانی تقریب مذاهب در تمدن سازی نوین اسلامی چیست؟ الان فکر می کنم سوال قدری روشن شد. این الگو یکسری مبانی و اصولی دارد که باید به آن مبانی و اصول و ارکان این الگوی حکمرانی توجه شود. اگربخواهیم به الگوی حکمرانی برسیم، مبانی الگوی حکمرانی، اصول و ارکان الگوی حکمرانی باید بحث شود، که من در هر فرصتی که داریم میخواهم به این سه حوزه بپردازم. البته با توجه به فرمایشاتی که مقام معظم رهبری در سال های گذشته تا کنون درباره وحدت و تقریب مذاهب داشته اند از آن مباحث هم من استفاده می کنم. ابتدا اجازه بدهید از مبانی الگوی حکمرانی تقریب مذاهب درتمدن سازی نوین اسلامی شروع کنم.
چهار مبنای اصلی الگوی حکمرانی
بنظرمن چهارمبنای مهم دراین الگوی حکمرانی است، یکی توحید، دوم عقلانیت، سوم ولایت، چهارم آخرت گرایی. مهمترین مبنای الگوی حکمرانی تقریب مذاهب اینها است. اول توحید است، به هرحال اسلام و مسلمین باور به توحید دارند و از باور به توحید تا ساختن تمدن توحیدی مسیر باید طی بشود و این توحید هر جا آسیب پیدا کرد و تبدیل به شرک شد قطعاً حکمرانی تقریب مذاهب اسلامی شکل پیدا نمیکند، وقتی که حکمرانی تقریب مذاهب اسلامی شکل پیدا نکرد تمدن سازی نوین پدید نمی آید. سالهاست درباره تقریب مذاهب و وحدت اسلامی سخن گفته شده است ولی ازظرفیت تقریب مذاهب در تمدن سازی نوین اسلامی ما استفاده چندانی نکرده ایم. یعنی مجموعه مجمع تقریب مذاهب، این مجموعه ارزشمند را که شکل گرفته است، تقریب مذاهب را در گفت و گو و سخنرانی و همایش ها و اینها نباید خلاصه کرد، باید گفتمان سازی کرد، یکی ازارکان تنظیم گری هم گفتمان سازی است. ما باید حکمرانی تقریب مذاهب را داشته باشیم، نه اینکه حکومت داری بر تقریب مذاهب. یعنی معلوم شود که سیاست های ما در تقریب مذاهب چیست، معلوم شود که قوانین و مقررات ما چی هست، معلوم شود که ساختارهای این تقریب چی است، اینکه مثلاً فرض کنیم یک عالم شیعه یا یک عالم سنی بلند شود و شروع کند هر جا که دلش می خواهد بگوید و باعث تفرقه شود، اگر قوانین مدونی باشد براساس قوانین مسیر و گفتگوها باید انجام شود، یا چه ساختاری در این ساختارهای اجرایی کشور، چقدر باید از ظرفیت های مذاهب مختلف استفاده کرد، باید تکلیفش مشخص شود خیلی جاها به نظرم در این زمینه ها ما ابهاماتی داریم. مقررات، ساختارها و امثال اینها. پس بنابراین ادعای بنده این است که تمدن سازی نوین اسلامی بدون تقریب مذاهب امکان ندارد.
تقریب مذاهب
تقریب مذاهب ای هم که منشا تمدن سازی نوین اسلامی است الگوی حکمرانی میخواهد و این الگوی حکمرانی یک سری مبانی دارد:
توحید
یکی توحید که مهمترین مبنای ما است و توحید هم نه به این معنا که فقط بگوییم اشهد الله اله الا الله بله همه مان کلمات توحید را به کار میبریم، اما اینکه توحید و باور به توحید اصل باشد در این وحدت و طوری سریان پیدا کند که ذرهای ما را به سمت شرک نکشاند، چون همین که شرک و منیت آمد تفرقه هم شروع می شود. البته اختلاف نظرها اشکالی ندارد بعضی وقت ها اختلاف سلیقه و نظر هست، یکی برنامه را ارائه می دهد و دیگری برنامه دیگری، ولی براساس توحید، این مبنای اول بود.
عقلانیت
مبنای دوم عقلانیت است، بهرحال عقل از مبانی مهم دینی است و جالب است عقل در شیعه و در اهل سنت مخصوصاً در حنفی و همچنین در شافعی جایگاه مهمی دارد، عقل استدلاگر، عقل منطقی، شما میبینید که هم خواجه نصیرالدین طوسی برهان عقلی براثبات وجود خدا دارد و هم فخر رازی برهان عقلی بر اثبات وجود خدا دارد، هم غزالی بعضی ازمباحث اخلاقی را مبتنی بر عقل عملی می کند، هم فیض کاشانی درمحجه البیضاء بعضی از مسائل اخلاقی را مبتنی برعقل عملی کرده،این نشان میدهد که چقدر این مذاهب اسلامی در بعد عقلانیت با هم مشترک هستند لذا مقام معظم رهبری هم می فرماید ما وقتی از وحدت یا تقریب مذاهب اسلامی سخن گفته می شود معنای آن این است که شیعه برود سنی شود وسنی برود شیعه شود، خیرمقصود این است که عاقل باشند هر دو، شیعه عاقل بودن و سنی عاقل بودن تاکیدی است که رهبری نسبت به آن دارد و عقل وقتی آمد، دیگر، شهوت و غضب کارایی خود را از دست می دهند، چون منشاء تفرقه، شرک است منشاء شرک هم یا شهوت است یا غضب، ابزار شهوت و غضب هم تخیل است در مقابل تخیل، عقل است لذا عقلانیت یکی از موانع مهم حکمرانی تقریب مذاهب اسلامی است.
ولایت الهی
سومین مبنا، مبنای ولایت است ولایت الهی است، الله ولی الذین، الله هو ولی، الله ولی الذین آمنوا یخرجوهم من ظلمات الی النور و الذین کفروا اولیائهم طاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون قرآن صریح میکند که ما دو دسته ولایت داریم، ولایت ایمان و اسلام ولایت کفر، و درد جهان اسلام این است که سلاطین و پادشاهان کشورهای اسلامی ولایتمداری خود را با استکبار جهانی بستند، ولایت مداری را با صهیونیست ها بستند در حالیکه ولایتمداری می فرماید مومنین با هم، مومنون بعضهم اولیاة بعض،مومنین با هم است ولایت یعنی پیوست ناگسستنی ولی با مولی علیهم باهم و مولی علیهم با ولی، یعنی امام با امت، امت با هم و امت با امام، رابطه امام و امت که درواقع در تفکر شیعه و سنی پذیرفته شده است، درنظریه امامت البته یک اختلافنظرهایی وجود دارد که حالا در بحث خودشان باید به آن پرداخته شود.
آخرت گرایی
مبنای چهارم آخرت گرایی است. دنیای برای آخرت، نقطه مقابل سکولاریسم، این را بگویم وقتی ولایت را پذیرفتیم، دستاورد ولایت که از سوی خداوند به او رسیده است، وحی الهی است لذا جامعیت قرآن و وحی الهی را هم میتوان به عنوان یک مبنای مستقل به آن پرداخت و هم می توانیم در ذیل عقلانیت به آن توجه کنیم، یعنی ولایت هم در بردارنده جامعیت قرآن و هم وحی الهی است و هم می توان جامعیت قرآن را به عنوان یک منبع مستقل به آن پرداخت. چون وقتی ما جامعیت قرآن را پذیرفتیم، این کمک می کند که دیگر به سراغ سکولاریسم نرویم، جدایی دین از سیاست و جدایی دین از اقتصاد و جدایی دین از فعالیت اجتماعی را نپذیریم، پس مبنای اول توحید، مبنای دوم عقلانیت، مبنای سوم ولایت مبنای چهارم را هم جامعیت قرآن میشود اضافه کرد.مبنای پنجم آخرت گرایی، دنیایی برای آخرت که امیرالمومنین در نهج البلاغه مفصل به این نکته اشاره کرده، کسانی هم که درمقابل حق می ایستند از مسلمانان، علتش این است که دنیاگرا می شوند و آخرت گرایی را کنارمیگذارند، این در فرمایشات نبی گرامی اسلام وهم در فرمایشات امیرالمومنین هست. این پنج تا مبانی الگوی حکمرانی تقریب مذاهب اسلامی است که نقش مهمی در تقریب مذاهب دارد اما یک سری اصولی را من در اینجا خدمتتان عرض میکنم که این اصول هم به ما در راه اندازی و تدوین الگوی حکمرانی تقریب مذاهب خیلی کمک می کند.
اصول اولیه در راه اندازی و تدوین الگوی حکمرانی تقریب مذاهب
اصل اول که درحکمرانی تقریب مذاهب بسیار مهم است، اصل خودسازی است. اگر انسان مخصوصاً عالمان شیعه و اهل سنت نسبت به سایر مردم خودسازی و اصلاح نفس خود نداشته باشند، قطعاً تقریب مذاهب شرک است و منشا تفرقه خواهد شد، حضرت آقا فرمودند از خودسازی به جامعه پردازی بعد تمدن سازی، پس این اصل خودسازی شد. اصل دوم، اصل مردمداری و مشارکت مردمی است. حالا این را می خواهیم اصل مشارکت یا اصل مردم داری ذکر کنیم. وقتی می گوییم مردم داری، معنایش این نیست که احترام به مردم بگذاریم، مشارکت دادن مردم در حکمرانی یعنی مشارکت مردم نه فقط در خدمات عمومی یا زلزله و سیل که میشود مردم مشارکت کنند، اگر شیعه و سنی دست به دست هم درسیاست گذاری تقریب مذاهب، در تنظیم گری تقریب مذاهب، درخدمات تقریب مذاهب بدهند، می بینیم که نقش مهمی این حکمرانی ایجاد می کند. اصل سوم، اصل تقریب مذاهب در سه ساحت اعتقادی و فقهی است یعنی مشترکات زیادی که در حوزه اعتقادی و در حوزه احکام فقهی داریم تمسک بشود. دوستان می دانند همین که شیعه و سنی میگویند، گمان می رود که مثلاً تمام اهل سنت در فتوا ها یکسان فتوا دادند، نخیر خب مذاهب اربعه هست. برخی از فتوای مذاهب اربعه کاملا با شیعه مطابقت دارد، شیعیان زیدیه هم ممکن است برخی فتواهای آنها با شیعه امامیه اختلاف داشته باشد، اما تقریب مذاهب در ساحت احکام فقهی و درساحت اعتقادات مخصوصاً درساحت احکام فقهی خیلی کمک می برد که ما بعدا در حوزه حکمرانی می خواهیم، هم سیاست گذاری کنیم، هم مقررات گذاری کنیم خوب باید از احکام دینی استفاده کنیم و بسیاری از این احکام در حوزه اجتماعیات مشترک است، مثلاً ما در شیعه یک قاعده ای داریم به نام قاعده لاضرر، اهل سنت هم این قاعده را دارند. بعضی از بزرگان اهل سنت، فکر کنم صیوتی و یا بزرگوار دیگری می گویند که یک پنجم فقه مبتنی بر قاعده لاضرر است. خیلی از تصمیمات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را میشود بر قاعده قاعده لاضرر بیان کرد واز قاعده لاضرر استفاده کرد، خیلی قواعد هست قواعد، لاحرج هست قاعده، می صور هست قاعده، نفی سبیل هست قواعد فقهی مشترک فراوان است ،احکام اجتماعی مشترک هم فراوان است، این هم یک اصل بسیارمهمی است.
اصل بعدی اصل رحمت و محبت فراگیرهست. یعنی محبت را به خصومت غلبه دارید و آن را به خشونت و خصومت تبدیل نکنید، حضرت آقا می فرماید برای جلب محبت باید محبت کرد، وقتی می خواهید با هم بحث و گفتگو کنید به چشم برادر، همدیگر را ببینید، نه با جدال زبانی و تنفر قلبی. بعضی اوقات بعضی از شیعیان و بعضی ازاهل سنت اگر با یک مثلاً مسیحی و یا یک بودایی، حتی بی دین، جلساتی دارند انقدر اظهار تنفر نمی کنند تا وقتی باهم مینشینند، البته اکثر شیعیان و اهل سنت این طور نیستند، ولی این تنفر قلبی خیلی ضرر می زند، لذا این اصل رحمت و محبت فراگیر، اصل بسیار و بسیار مهمی است.
اصل بعدی اصل اخوت است، اصل برادری است و احساس حق برادری بر گردن داشتن و روایات متعدد هست، مرحوم شیخ صدوق یک رساله مستقل درباره برادری نوشته است. امیرالمومنین در یکی از حکمت هایش منشور برادری را بیان میکند. پیامبر اکرم درباره برادری و حقوق برادری مباحث فراوانی را بیان کرده است.
حالا سوال این است آیا این اصل اخوت که اصل مشترک شیعه و اهل سنت است، در قرآن هم بر آن تاکید شده است آیات انما المومنون اخوانا و مانند آن، نباید این اصل قرآنی را در الگوی حکمرانی استفاده کرد؟ البته اینها باورهایی میخواهد.
اصل بعدی، اصل توجه به دردهای مشترک است. ما مسلمانان به هر حال دردهای مشترکی داریم و در مورد تفرقه و اختلافات بحث میکنیم. یک وقت یادم است یک جوان دانشجویی در دانشگاه شهید بهشتی که درس می دادم، دهه اوایل هشتاد یا اواخرهفتاد بود این جوان آمد و شروع کرد شبهات کلام جدید را گفت و پرزنت دینی را مطرح کردن و ما پاسخ دادیم بعد گفت من از اهل سنت هستم، بعد یک جلسه ای در زاهدان با علمای اهل سنت داشتیم، زمانی بود که مرحوم مولوی سربازی در قید حیات بودند من در آن جلسه گفتم هر سال شما مسائل اختلافی را باهم می آورید و با هم بحث میکنید، خوب گفتگوی علمی هم آزاد است خوب است که باشد اما، ما یکسری مسائل مشترکی داریم، دردهای مشترک داریم، بعضی از جوان های ما دارند گرایش های بی دینی پیدا می کنند، گرایش های مسیحی پیدا می کنند، جریان های ضد فرهنگی که جوانان را به سمت الحاد بیدینی سوق می دهد، نباید به این مسائل بپردازیم، درد مشترک را رها کنیم و سراغ مسائل اختلافی برویم. اصل دیگری که به نظرم خیلی مهم است در این الگوی حکمرانی تقریب مذاهب اسلامی اصل توجه به ظرفیت های تاریخی تمدن سازی است. شما تاریخ آل بویه را ببینید، تاریخ سلجوقیان را ببینید، تاریخ صفویه را کمتر، ولی شما در این دوره مخصوصا قرن سوم تا قرن ششم که دوره تمدنی شکوفایی هم شکل گرفت ببینید، روحیه مدارا گونهای که شیعه و سنی با هم داشته اند، توانسته اند درتمدن سازی نقش داشته باشند. ظرفیتهای تاریخی ظرفیتهای بسیار خوبی است. همین رصدخانه مراغه را جناب خواجه نصیرالدین طوسی با کمک جمعی از علمای شیعه و اهل سنت ساخته است.
اینها یک سری اصولی بود که به نظر من در کنار مبانی حکمرانی تقریب مذاهب می شود به این اصول هم اشاره کرد. اما برای تحقق این الگوی حکمرانی ما با یک سری موانعی مواجه هستیم که بعضی از این موانع را از منظره مقام معظم رهبری نقل می کنم. یکی از موانع این هست که مردم مسلمان هنوز وحدت را از دین نمی دانند، انما المومنون اخوانا را، هنوز باور ندارند که جزو دین است، مانع دوم، ترویج غالی گری و ناصبی گری و تحجرازطرف دشمن است. مانع سوم میفرماید: نبود شناخت فرق اسلامی از یکدیگر است. واقعا گاهی اوقات همدیگر را نمی شناسیم، مشترکات هم را نمی دانیم. مانع چهارم، کینه و تعصبات جاهلی است. مانع پنجم، سوء ظن و بد دلی نسبت به برادران مسلمان است و این مانع همکاری صمیمانه می شود. مانع بعدی این است که بعضی از اختلافات طبیعی را که گاهی اوقات پیش می آید، آن قدر عمده میبینیم که خطراصلی پنهان میشود. یعنی درواقع جابجایی اصل و فرع، خطر اصلی فراموش می شود اما یک سری اختلافات جزئی که طبیعی هم هست، اصل میشود و یک مانع دیگر این است که دشمن، اسلام هراسی می کند. اسلام هراسی دشمن هم، یک مانع جدی است. وقتی دشمن اسلام هراسی می کند ما چرا چهره اسلام را خراب کنیم؟ یک عده مسلمان به جان هم بیفتند، جنایت کنند و سر یکدیگر را ببرند، زنده زنده آتش بزنند، در قفس بگذارند یا در آب غرق کنند، این چهره اسلام را خیلی خشن و بی مغز معرفی میکند. دینی که عقلانیت در آن است تبدیل به یک دین متحجر و خشونت طلب شود. عزیزان واقعا ضربهای که داعش به اسلام زد، هیچ دشمن خارجی ای به آن نزده است. یک سری توصیه های عملی دیگری حضرت دارند، این است که با اهل سنت نماز بخوانید که عملا وحدت را نشان میدهد، اهداف بزرگ، تفاوت مذهب را از یاد میبرد. حفظ آبروی پیامبر اکرم در گروی حفظ وحدت است. همکاری در کلیات و کنار هم دیده شدن مایه ی عزت و عظمت و شخصیت امت اسلامی است و الی آخر نکاتی از این قبیل و فرمودند این نکته هم است که ما وقتی از وحدت، سخن می گوییم وحدت، نفی مذاهب نیست. وحدت، معنایش این نیست که شیعه، شیعه بماند سنی، سنی بماند، اما همیشه سر عقل بمانند.
هر کس کار فقه و مذهب خود را انجام دهد، ولی دست به دست هم داشتن و باهم بودن در مقابل استکبار، این بسیار امر مهم و ضروری است. البته تا الان هم در این چهاردهه که انقلاب اسلامی پیش رفته همینطور بوده است، میدانیم که در اوایل انقلاب انصافاً تجزیه طلبانی، که خواستند کردستان را تجزیه کنند، سیستان و بلوچستان، خوزستان و تقریبا همه استان های مرزی را دنبال تجزیه اش بودند، حتی آذربایجان شرقی و غربی، ولی وحدت شیعه و سنی اجازه نداد. لذا ما شهدای فراوانی ازاهل سنت در کنار شهدای شیعه داریم. همین اخیراً دیدید که یکی ازعلمای اهل سنت را چطور مظلومانه ربودند، شکنجه دادند و به شهادت رساندند. ماهمیشه شهدای اهل سنت داشتیم و قطعاً این شهدای اهل سنت در کنارشهدای اهل شیعه باید تکریم شوند و خانواده های این شهدا تکریم شوند و این ها ابزار گفتمان سازی است. ارکان حکمرانی، سیاستگذاری و تنظیم گری و خدمات عمومی است. این را دیگر باید در بحث های تفصیلی تر به آن پرداخت. مثلاً در سیاستگذاری حتماً به این مبانی و اصولی که گفتند باید توجه شود. در تنظیم گری، مقررات گذاری، قوانین باید دقیق مشخص شود، حقی از اهل سنت و اهل شیعه در مقررات ضایع نشود، ساختارهای تقریبی را باید دوستان به آن فکر کنند.
ساختارهای تقریب درحوزه نظامی که حضرت آقا فرمودند نیروی دریایی یک ارتش یک فرمانده ی عمیق اهل سنت می گذارند. اینها نکته است، گفته های درس آموز است. اصلاح ساختاری برای اینکه از علمای شیعه و اهل سنت در حوزه آموزش، پژوهش، تکنولوژی، صنعتی و امنیتی استفاده شود، این تجزیه طلبانی که می آیند امنیت را از بین می برند.
آیا بدون استفاده از دلسوزان اهل سنت در مناطق اهل سنت میشود در مقابل آنها ایستاد؟ امکان ندارد. این مبانی و اصول در ساختار ها هم باید نقش داشته باشند. ما همین الان در دانشگاه، استاد اهل سنت، ریاضیات، شیمی و فیزیک درس میدهد طبیعتاً خوب مسائل اعتقادی و مسائل خاص فکری که مشترکات زیاد است، ولی آنجایی که اختلاف بین این دو مذهب هست طبیعتاً، این آموزه ها را نباید الزام کرد که باعث یکسری تفرقه هایی بشود. اما گفت و گو بسیارخوب است. گفتگوی عالم شیعه و عالم اهل سنت بسیارخوب است. البته بعضی ازاین اختلافات را هم من موافق نیستم که در محافل عمومی برده شود که یکی حاکم شد یکی محکوم شد و منشا تفرقه ای بشود. این جلسات علمی باید بین خود علما برگزار شود، مخصوصاً مسائل نیازهای علمی مشترکی که الان وجود دارد. مثلاً بحث های کلام جدید، الهیات مدرن که باعث شبهاتی در جامعه اسلامی شده است. من بحثم را به همین مقدار بسنده می کنم .
سوالی را مطرح کردند که نقش جریانات افراطی چگونه است؟
جریانات افراطی چه در شیعه و چه در سنت به این وحدت و تقریب مذاهب، خیلی ضربه می زند، یعنی منشأ تفرقه است. گاهی وقتا که ما می گوییم جریان افراطی، زود در ذهن مان می آید که وقتی یکی از امامت امیرالمومنین دفاع عقلانی و استدلالی کرد، این افراطی است، نه، این افراطی نیست. یا مثلاً یک عالم اهل سنت یک دفاع استدلالی منطقی برحقانیت خلفای ثلاثه می کند، هیچ اشکالی ندارد و این ها را معتقد هستند باید در محافل علمی و تخصصی برد و شیعه و سنی با اخلاق و منطق با هم گفتگو کنند. مقصود از جریان افراطی آن جریانی است که با تخریب و توهین صب و امثال ذالک به میدان میآید. یعنی کاری میکند که جریان و مذهب مقابل را عصبانی می کند، یا اینکه دست به ابزارهای خشونت میزند. مثلاً اهلسنت افراطی که الان در مناطق سیستان بلوچستان یا کردستان هستند اینها باید اسلحه به سمت برادران دینی خود بکشند؟ باید در مقابل صهیونیست ها و استکبار بکشند، بعد آنها باید امکاناتی و پول بدهند که ابزار دست عمله کفربشوند یا مثلاً آن دسته از شیعیان افراطی که حرف هایی بزنند که باعث تفریق و توهین شود که همه مراجع بدون استثنا گفته اند حرام است و جایز نیست. بله ولایت و عصمت و حقانیت امیرالمومنین را باید دفاع کرد، اصلاً شما به خلفا نقد دارید. اولاً من اعتقاد دارم اینها مجالس خصوصی بحث شود، ثانیاً با منطق و استدلال هم باید بحث شود و ثالثأ به گونهای ذکر نشود که باعث تفرقه شود. البته اگر اخلاق و منطق رعایت شود، قطعاً منشاء تفرقه هم نخواهد شد. بنابراین جریان افراطی، جریان هایی هستند که ادب و اخلاق وعقل و منطق را در بیان مطالب رعایت نمیکنند و درعمل هم دست به خشونت می زنند. این ها قطعاً ضربه میزند و اینها بدون شک مانع تقریب مذاهب می شود. یکی از قوانین و مقرراتی که ما باید در بخش مقررات داشته باشیم که به تنظیم گری حکمرانی به مقررات میپردازد و در سیاست گذاری، مقابله دقیق و قانونی با این جریانهای افراطی است، فرقی هم ندارد که شیعه باشد و یا اهل سنت .
سوال فرمودند که ظرفیتهایی در فقه اهل سنت برای تقریب مذاهب وجود دارد؟
بله،. خیلی وجود دارد. درمباحث حکمی، الهییات وعرفانی آنها هست. اهل سنت بحث های فلسفی، کلامی و عرفانی دارند، در مباحث حکمی و فقهی مباحث خوبی دارند، مثلاً فرض کنید مباحثی که تحت عنوان الاحکام السلطانیه اهل سنت دارند یا بحث هایی که در زمینه امر به معروف و نهی از منکر دارند، مباحث مشترک هستند با شیعه که اینها می تواند ظرفیت های خیلی خوبی برای تمدن سازی باشد. اینها را برادران و خواهران اهل سنت باید وقت بگذارند و ظرفیت های تمدنی را از فلسفه و کلام و عرفان و فقه اهل سنت استخراج کنند.
سوال بعدی این است که درراستای تقریب مذاهب آیا جایز است که به آموزش طلاب اهل سنت پرداخت؟
استفاده از بیت المال برای اهل سنت جایز است؟ بله، صددرصد جایز است. حتی باید این طلاب اهل سنت که میخواهند آموزش ببینند، آموزش اسلام تمدنساز را ببینند و دولت اسلام باید هزینه کند تا اینها در واقع، عالمان تمدنساز شوند چه شیعه و چه اهل سنت. طبیعتاً درمعارف و آموزه های اهل سنت، مطالب مولفه های تمدنی در فقه و عرفان و فلسفه آنها هست. یک وقت هایی می آیند آموزش می دهند که داعش، تربیت شود. قطعاً این باید براساس همان تنظیم گری و مقررات که گفتیم، جلویش گرفته شود و مقابله کرد. فرقی نمی کند د یک حوزه ای، شیعه است که طلبه هایی را تربیت می کنند که اینها جریان افراطی گری در مقابل اسلام را پیدا بکنند. اینها را باید درمقابلش مقابله کرد. یک حوزه اهل سنت است که میخواهد داعش تربیت کند، قطعاً باید با آن مقابله کرد. این را به هیچ وجه تایید نمیکنم. اما یک مراکز آموزشی است که در راستای تمدن سازی، طلبه های اهل سنت را با استفاده از معارف و آموزه های اهل سنت تربیت می کند که باید حمایت شوند.
سوال کردند از ظرفیت طریقت و تصوف دراهل سنت میتوان برای تقریب مذاهب استفاده کرد؟
بله، خیلی میتوان استفاده کرد. من در سفرهای متعددی ازجریانات اهل سنت بنده را درهند، پاکستان، مالزی، اندونزی، ترکیه و در خود شهرهای مختلف ایران دعوت کردند، اینها یک آموزه هایی در باب ولایت، محبت دارند، اینها مبانی واصولی بود که ذکر کردم و میتواند در تقریب نقش جدی ای داشته باشد.
چطور میتوان شیعه انگلیسی را کنارزد؟ یک راه، همین استدلال، منطق و بحث وگفتگو است. یک راه، گفتمان سازی است. یک راه، قوانین دقیق مدونی است که میتواند جلوی رفتارهای افراطی را قانونی بگیرد. اگر ما یک نگاه حکمرانی به تقریب مذاهب داشته باشیم، دیگر سلیقه ها کنار میرود و همه چیزمدون میشود.یعنی مشخص است مبانی و اصول چیست، سیاست ها چیست، آینده نگری و آینده پژوهی ما در این بحث چه چیزی هست، مقررات چیست و چگونه است. ما بیشتر در این سال ها درباره تقریب گفتگوکردیم، حرف زدیم، جلسه برگزارکردیم.بنظرمن الگوی حکمرانی برای تقریب مذاهب نداشتیم. با ظرفیتی که فرمایشات امامین انقلاب دارند، خیلی میتوان استفاده کرد، علما و متخصصین بنشینند و الگوی حکمرانی تقریب مذاهب را در راستای تمدن سازی نوین اسلامی انجام شود ولو صرف تقریب مذاهب هم مسأله نیست. تقریب مذاهب مسأله اصلی ما هست اما تقریب مذاهب در مسیرتمدن سازی نوین اسلامی اهمیت دارد.