امام صادق، علیه السلام، در پاسخ به یکی از اصحابش که می گفت: ما از مخالفان خود بیزاری می جوییم، چون عقاید ما را قبول ندارند، فرمود: یعنی ما هم عقایدى داریم که شما ندارید، پس سزاوار است که ما هم از شما بیزارى جوییم؟

*حجة الاسلام مهدی مسائلی  از جهات مهمی که اهل بیت، علیهم السلام، همواره شیعیان را در معاشرت با دیگر مسلمانان به آن توجه می دادند نظر به تفاوت های سطح شناخت و درک آنها نسبت به جایگاه الهی اهل بیت، علیهم السلام، بوده است.  ما اهل بیت هم از شما بیزاری بجوییم؟ طبق راوایات فراوانی که از اهل بیت، علیهم السلام، رسیده است همه مردم در شناخت حق و پیروی از آن در یک سطح نیستند و از این رو تعالیم دین نیز دارای لایه های مختلف معنایی است که هرکس بنابر توانمندی و پذیرشی که از دین دارد از آن بهره می برد، و نباید هیچ کس را به غیر از آنچه توانش را دارد مجبور ساخت. همچنان که امام صادق، علیه السلام، در پاسخ به یکی از اصحابش که می گفت: ما از مخالفان خود بیزاری می جوییم، چون عقاید ما را قبول ندارند، فرمود: یعنی ما هم عقایدى داریم که شما ندارید، پس سزاوار است که ما هم از شما بیزارى جوییم؟ عرض کردم: نه، قربانت گردم. فرمود: نزد خدا هم حقایقى است که نزد ما نیست، گمان دارى خدا ما را دور مى اندازد؟ عرض کردم: نه به خدا، قربانت گردم، از آنها بیزارى نمى جوییم. فرمود: آنها را دوست بدارید و از آنها بیزارى مجوئید، زیرا برخى از مسلمین یک سهم و برخى دو سهم و برخى سه سهم و برخى چهار سهم و برخى پنج سهم و برخى شش سهم و برخى هفت سهم (از ایمان را) دارند. پس سزاوار نیست که صاحب یک سهم را بر آنچه صاحب دو سهم دارد، وا دارند و نه صاحب دو سهم بر آنچه صاحب سه سهم دارد و نه صاحب سه سهم را بر آنچه صاحب چهار سهم دارد و نه صاحب چهار سهم را بر آنچه صاحب پنج سهم دارد و نه صاحب پنج سهم را بر آنچه صاحب شش سهم دارد و نه صاحب شش سهم را بر آنچه صاحب هفت سهم دارد (یعنى از مقدار استعداد و طاقت هر کس بیشتر نباید متوقع بود).  برای این دین بیکارتر از من پیدا کن! اکنون برایت مثالى می زنم: مردى (از اهل ایمان ) همسایه اى نصرانى داشت، او را با سلام دعوت کرد و در نظرش جلوه داد تا پذیرفت. سحرگاه نزد تازه مسلمان رفت و در زد، گفت کیست؟ گفت: من فلانى هستم، گفت: چکار دارى؟ گفت: وضو بگیر و جامه هایت را بپوش و همراه ما به نماز بیا. او وضو گرفت و جامه هایش را پوشید و همراه او شد، هر چه خدا خواست نماز خواندند (نماز بسیارى خواندند) و سپس نماز صبح گزاردند و بودند تا صبح روشن شد، نصرانى دیروز و مسلمان امروز برخاست به خانه اش برود، آن مرد گفت: کجا مى روى؟ روز کوتاه است، و چیزى تا ظهر باقى نمانده، همراه او نشست تا نماز ظهر را هم گزارد، باز آن مرد گفت: بین ظهر و عصر مدت کوتاهى است او را نگه داشت تا نماز عصر را هم خواند، سپس برخاست تا به منزلش رود، آن مرد گفت: اکنون آخر روز است و از اولش کوتاه تر است، او را نگه داشت تا نماز مغرب را هم گزارد، باز خواست به منزلش رود، به او گفت یک نماز بیش باقى نمانده. ماند تا نماز عشا را هم خواند، آنگاه از هم جدا شدند. چون سحرگاه شد نزدش آمد و در زد، گفت: کیست؟ گفت: من فلانى هستم، گفت: چه کاردارى؟ گفت: وضو بگیر و جامه هایت را بپوش و بیا با ما نماز گزار، تازه مسلمان گفت: براى این دین شخص بیکارتر از مرا پیداکن، که من مستمند و عیالوارم. سپس امام صادق، علیه السلام، فرمود: او را در دینى وارد کردکه از آن بیرونش آورد (زیرا ریاضت کشى و فشار یک روز عبادت سبب شد که بدین نصرانیت خود برگردد) یا آن که فرمود: او را در چنین (سختى و فشار) گذاشت و از چنان (دین محکم و مستقیم ) خارج کرد.(1) باید دوست شان بدارید   و در روایت دیگری نیز هنگامی از امام صادق،علیه السّلام، درباره دوستی و مدارا با کسانی که قائل به افضل بودن امیرمؤمنان، علیه السّلام، بر همه مردم هستند و تولی او را در دل دارند ولى آن طور که توصیف های شیعیان را درباره فضائل اهل بیت، علیهم السلام، نمی پذیرند، سؤال شد؛ حضرت فرموند: باید در مجموع دوستشان بدارید، مگر نه این است که خداوند بهره ای از علوم و معارف دارد که رسول خدا، صلی الله علیه وآله، ندارد، و رسول خدا، صلی الله علیه وآله، نیز نزد خداوند بهره ای از علوم و مراتب معنوی دارد که ما اهل بیت، علیهم السلام، داریم، و نزد ما چیزی است که نزد شما نیست؟ و نزد شما چیزهایى هست که نزد دیگران نیست؟ خداوند تبارک و تعالى اسلام را بر هفت سهم قرار داده: بر صبر و راستى و یقین و رضا و وفا و دانش و بردبارى، سپس آن را در میان مردم تقسیم نموده، هر کس که همه این هفت سهم را داشته باشد ایمانش کامل، و طاقت و تحمل دارد، و به گروهى از مردم یک سهم داد، و گروهى را دو سهم، و عدّه اى را سه سهم، و عدّه اى را چهار سهم و عدّه اى را پنج سهم، و بعضى را شش سهم، و عدّه اى را هفت سهم، پس شما به آن کس که یک سهم از ایمان نصیب دارد تکلیف دارد تکلیف دو سهم را تحمیل نکنید، و آنکه داراى دو سهم است، بار سه سهم بر دوشش منهید، و کسى را که سه سهم دارد به چهار سهم تکلیف نکنید، و از چهار سهمى انتظار تحمّل وظیفه پنج سهمى را نداشته باشید، و بر پنج سهمى شش سهم و بر شش سهمى هفت سهم تحمیل ننمایید، که بارشان را سنگین و آنها را از دین رمیده سازید، و به جاى این کار با آنان مدارا کنید، و راه کار را بر آنان آسان نمایید...(امام در اینجا داستانی مشابه داستان روایت قبلی نقل می نمایند.)‏  فرمانروایی ما با مدارا و مهربانی است   بنابر این؛ شما هم بر مردم فشار نیاورید، مگر نمى دانى که فرمانروایى دولت بنى امیه به زور شمشیر و فشار و ستم بود، ولى فرمانروایى ما با مدارا و مهربانى و متانت و تقیه و معاشرت نیکو و پاکدامنى و کوشش است، پس کارى کنیدکه مردم به دین شما و مسلکى که دارید رغبت پیدا کنند.(2) بنابر مجموع این روایت و روایات دیگری که محدثان شیعی آنها را در بابی مستقل با عنوان«درجاتالایمان و حقایقه» آورده اند دیگر هیچ توجیهی برای تحمیل عقیده به دیگران و تکفیر مخالفان مذهبی به خاطر اعتقادات و برداشت های مذهبی آنها، باقی نمی ماند. بلکه باید با استدلالهای علمی و با توجه به سطح علمی و درک معنوی مخالفان با آنها به مباحثه پرداخت و مسیر حق را بر آنها نمایان ساخت.    پانوشت: 1 . شیخ کلینی، کافی، ج2، ص44 ؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص160 و بحارالانوار، ج66، ص162.( سند این روایت مرسل است اما مضمون و معنای آن در روایات بسیاری تصریح شده است.) 2 .شیخ صدوق،خصال، ص354 و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص164.