امام احمد، در زمان متوکل که به دشمنی با اهل بیت شهرت داشت، از علی بن ابی طالب دفاع می کرد. وی در حق ایشان و اهل بیت گفته است: «خلافت زینب بخش علی نبود، بلکه علی آن را زینت می بخشید».

مسفر بن علی قحطانی  استادیار اصول فقه در دانشگاه  ملک فهد عربستان سعودی    به نظر می آید که نیاز کنونی به همزیستی مذهبی با رجوع به میراث فقهی سترگی که سلف، برای ما بر جای گذاشته است، بر آورده نخواهد شد. البته نباید اهمیت این میراث را در اجتهاد و پیروی از قواعد آن، فراموش کرد، اما به اعتقاد من، برای حل این مشکل رجوع به قواعد همزیستی سلف، که برای پیروانشان به ارث گذاشته اند، مهم می نماید.  لذا علی رغم وجود اختلافات عمیق در فروع، دلایل بسیاری بر لزوم وحدت و تقارب میان مذاهب، در ذهن نسل های بعد دلالت می کند و مهر تاییدی بر ضرورت تاسیس ادبیات همزیستی، فقه گفتگو و دوری دلها از تفرقه می زند.  پیگیری مجدانه این مسأله، در آینده به کسب نتایج بزرگی منجر خواهد شد. این نتایج بزرگ را می توان در محیطی آرام که اختلاف و چندگانگی نظرات استقبال می کند و آن را به به زوال مهربانی و دانش تبدیل نمی کند، خلاصه کرد.    شبهه افراط حنابله در دشمنی با دیگران  حنابله همان اتباع مذهب حنبلی هستند. آن ها فقها، علمای امت و دارای جایگاهی نیک در این دین الهی، هستند. این نام بر آن ها نهاده شد زیرا آنان منسوب به امام و پیشوایشان، امام احمد بن محمد بن حنبل شیبانی، هستند.  تاریخ حنابله، تاریخی درخشان و غرور آمیز است. در گذشته و تا کنون، در مقابل فساد، ظلم و یاری نرساندن به سلطان ایستاده اند. امر به معروف و نهی از منکر می کنند، سنت را تبلیغ و با بدعت ها، سر ستیز دارند. در برابر معتزله در مسائل تأویل و در برابر شیعه در خصوص صحابه و انکار بعضی سنن ایستادند. آنها همچنین با اشعری ها، جنگ های کلامی دراز مدتی داشته اند.  همزیستی میان حنابله و دیگر مذاهب  کاملا مشهود است که اصول حنابله همانند دیگر مذاهب چهارگانه و بعضی از مجتهدان مستقل بر پایه گفته های صحابه، مصالح، سد ذرائع و ... استوار است. این به معنای این است با وجود چندی تفاوت در آرا در خصوص بعضی قواعد اصولی و فروع فقهی، به صورت کلی در اصول توافق نظر وجود دارد.  در طول سالها و با ظهور و رواج فقه امامان اربعه، در نهایت مذاهب و شیوه اجتهادی این امامان، چراغ هدایتی برای امامان و مجتهدانی شد که بعد ها پا به عرصه علم و پژوهش نهادند.  می توان گفت که روش های فقهی اجتهاد، از قرن دوم تاسیس و تا نیمه قرن چهارم، اصول کلی آن در اجتهاد و استنباط به ثبات لازم دست یافت.  رابطه احمد بن حنبل با ائمه مذاهب  امام احمد نزد بسیاری از فقهای بزرگ همچون أبو یوسف، شاگرد أبو حنیفه نعمان درس دید. وی نزد امام شافعی تلمذ کرد و با وی مصاحبت داشت. در محضر سفیان بن عیینه، ابن علیه، ابن مبارک و عبد الرزاق صنعانی نیز حضور یافت. این تنوع، بر روابط معرفتی و فقهی امام احمد و بزرگان دیگر مذاهب مهر تایید می زند.  همزیستی فقهی میان حنابله و پیروان دیگر مذاهب  مسأله همزیستی فقهی میان حنابله و پیروان دیگر مذاهب، شاهد فراز و نشیب های بسیاری بوده است. مهم ترین دلایل این مسأله عبارت اند از:  1- ایجاد بعد سیاسی در اختلافات و ورود آن به دایره قدرت که در نتیجه نفوذ بعضی از فقها در نظام سلطه افزایش و به همین ترتیب نفوذ مخالفان آنان کاهش می یافت.  2- تبدیل اختلافات فقهی به جدایی های اعتقادی که باعث شد، به پیشانی کسانی که با آن ها اختلافاتی فقهی وجود داشت، مهر گمراهی و بدعت سازی زده شود. این مسأله باعث شد که در دوران کشمکش میان حنابله و معتزله و همچنین در دوران نزاع میان حنابله و اشاعره، چراغ فروزان همزیستی، کمسو گردد.  3- نبود علمای بزرگی که پیروان با رجوع به آنان، از گسترش کشمکش و تحول آن به درگیری های خونین جلوگیری کنند بلکه تنها سکوت علما و یا حمایت آنان از این درگیری ها ثبت شده است. فقهای بزرگ اهل حکمت اما این اعمال را کاملا محکوم می کردند.  4- گسترش تعصب مذهبی در قرن های چهارم و پنجم به ویژه در عراق.  در آن شرایط، بعضی از مناطق تبدیل به صحنه جنگ و درگیری میان عوام متعصب نسبت به امامان و مذاهب شان شد.  ابن اثیر می گوید: در سال 323 هجری، حنابله قدرت گرفتند، اگر شرابی می دیدند آن را بر زمین می ریختند، اگر زن آواز خوانی می یافتند، او را کتک می زدند و وسیله طرب را می شکستند. کسب و کار مردم را به هم ریختند، مردان را اگر با زنان یا کودکان می دیدند، از رابطه آنان می پرسیدند و اگر پاسخی قانع کننده، نمی شنیدند، مظنون را می زدند و به سوی شرطه می بردند و علیه او، به فاحشه گری شهادت می دادند. اینگونه بود که بغداد را به هرج و مرج کشاندند.  سوالی که هم اکنون مطرح می شود این است که آیا تمامی حنابله اینگونه متشدد و سخت گیر بوده اند؟ پاسخ این است که حنابله ای که اینگونه به شدت در حسابرسی توصیف شده اند، تمامی پیروان این مذهب را شامل نمی-شوند.  بیش از 27 کتاب با موضوع شخصیت شناسی حنابله در مناطق مختلف اسلامی از جمله حجاز، عراق، شام، فلسطین، مصر، نجد و ... تالیف شده است و در این تالیفات، آن ها اینگونه سخت گیر، توصیف نشده اند.  از سوی دیگر حنابله به سبب دفاع از اعتقادات اهل سنت، دچار بلاها و سختی های سیاسی متعددی شدند و حکومت، آن ها را آزار و اذیت کرده و حمله تبلیغاتی سختی علیه شان به راه انداخته بودند. احتمال می رود برخی از این رفتارهای افراط گرایانه، عکس العملی به این سختی ها باشد.  درهم آمیختگی تجدیدگرایانه میان حنابله و بعضی فقها  این درهم آمیختگی و یگانگی اصلاح خواهانه، در برخی دوره های تاریخی شکل گرفته است. هنگامی که شیخ الإسلام ابن تیمیه گروهی از تجدیدگرایان اصلاح خواه در زمینه فقه را گردهم آورد، آنها تلاش های مفیدی در زمینه حفظ سنت، رها کردن تعصب و تالیفات مبتکرانه ذیل چندین موضوع، از خود بروز دادند.  مقصود از افراد تحت تاثیر ابن تیمیه، کسانی چون ذهبی، ابن کثیر، ابن قیم، ابن حجر و ... است که با وجود تفاوت مذهبی با ابن تیمیه همگی به مکتب او منسوب می شوند.  در دوره کنونی، اندیشه تقریب میان مذاهب با هدف کاهش تعصب و ساخت زیربنای ارتباط و وحدت میان مسلمانان مطرح شده است. این تفکر اما، تاکنون در حصار نظریات و در ذهن فرهیختگان محدود مانده و به میدان فقه و تدریس وارد نگشته است.  همچنین گروهی نسبت به این گونه ابتکار عمل ها ابراز شک و نگرانی می-کنند.  مواضع حنابله نسبت به شیعیان  احمد بن حنبل شروع به جمع آوری سنن و سخنان صحابه پیامبر کرد و خواست از این راه مردم را از گمراهی دور بدارد. در این زمینه ناچار بود که سخنان امام علی بن ابی طالب را جمع آوری کند و در این زمینه اهمیت نمی داد که کسی او را به تشیع، یا تمایل به علویان متهم کند.  در واقع نیز او شیعه نبود و میلی نیز به علویان نداشت اما برای او محرز شده بود که امام علی در خلافت، حقانیت بیشتری نسبت به معاویه داشت و معاویه ستم کار بود.  امام احمد، در زمان متوکل که به دشمنی با اهل بیت شهرت داشت، از علی بن ابی طالب دفاع می کرد. وی در حق ایشان و اهل بیت گفته است: «خلافت زینب بخش علی نبود، بلکه علی آن را زینت می بخشید». وی همچنین گفته است: «برای هیچ یک از صحابه همانند علی بن ابی طالب فضیلت ذکر نشده است.»  البته نباید تصور کرد که مواضع حنابله نسبت به شیعیان همیشه همراهی و موافقت بوده است. امام احمد با وجود صراحت در مدح اهل بیت و پذیرش سختی های سیاسی حاصله از اینگونه مواضع، بعضا در مسائلی مخالفت خود را با شیعیان بیان کرده است. وی بر خلاف شیعیان با قیام نظامی علیه حاکم مخالف بود. همچنین در بسیاری از مسائل اعتقادی در خصوص صحابه، الهیات، ولایت و ... با آنان موافق نبود.  مواضع حنابله در قبال صوفیان  حنابله و در راس آنها امام احمد، مواضع روشنی نسبت به صوفیان داشتند که به دو شکل نمود یافته است:  1- مخالفت با بعضی اقدامات صوفیانه که همراه با وجد و شعفی گنوستیک است.  2- تایید تصوف مقید به أصول شرعی و اعتقادی.  برای مثال می توان به مدح «بِشر» پابرهنه توسط امام احمد اشاره کرد. وی از جمعه صوفیان معروف در کتب تاریخی است.  نتیجه گیری  اختلاف کلامی در خصوص عقاید باعث افزایش علمای اعتقادی و ایجاد رشته های تخصصی مختلف شد. وظیفه این رشته های کلامی، پژوهش درباره اعتقادات و صیانت از آن بود. این مساله باعث به وجود آمدن گستره معرفتی وسیعی شد که فقه را با رویکردی اعتقادی سنجیده و مستجدات را با نگرشی جدلی – کلامی بررسی می کند.  در نتیجه مردم از نظر جایگاه اخروی و نه از جهت اعمال دنیوی، طبقه بندی شده و فتاوای توحیدی و فقه اعتقادی باعث ظهور بسیاری از پدیده های منفی در صحنه جهان اسلام شد.  مهمترین این پدیده ها را می توان اینگونه برشمرد:  1- بررسی اختلاف فقهی بر اساس اعتقاد افراد به آرای مختلف. این مساله حتی اگر مسائل فقهی، عملی باشند نیز صورت می گیرد که باعث می شود مخالف، در یکی از دایره های بدعت یا کفر قرار گیرد.  2- استحکام هر چه بیشتر ایده تقسیم دین به أصول و فروع هنگام حکم کردن بر شخص مخالف. این از جمله نتایج خلط میان فقه و اعتقادات به شمار می آید.  3- سوم: تاثیر تفکر اعتقادی بر نگرش فقهی از نظر شدت و قطعیت در تحریم. این در حالی است که شاهدیم سلف امت، در اطلاق تحریم احتیاط می کردند.  مشکلاتی که در سطور قبل ذکر آن رفت و سایر نکات منفی موجود، باعث شد ضرورت بازنگری در رویکرد فقهی و ورود مباحث اعتقادی به فقه روشن شود. در خصوص اجتهاد، باید میان امور کلی و ثابت در شرع و اموری که قابلیت بازنگری و تعدد دیدگاه ها در آن وجود دارد، تفاوت قائل شد. برداشتن این گام باعث خواهد شد که محیط فقهی معتدل و پذیرای آرای مختلف شکل گرفته و در نتیجه با از بین رفتن افراط در سخت گیری، گسترش علمی و معرفتی باعث شود بسیرای از معضلات تمدنی ما حل گردد.