مشکل اساسی در «خط اتصال و ارسال» است. که گاهی از طرف حاکمان سیاسی قطع میشود، گاهی از طرف غیر سیاسیون و گاهی هم مشکل از ماست! که خط اتصالی را، برای صحبت با امت به کار گرفته ایم که ما را به تمام گروه های آن وصل نمی کند. یعنی «خط اتصال نخبه محور». و از دیگر خطوط اتصال اساسی که میتواند صدای ما را به «عامه مسلمانان»برساند غفلت ورزیده ایم.

استاد «حیدر حب الله»  شیخ حیدر حب الله در سال 1973 م، در لبنان متولد شد. دروس مقدمات و سطوح حوزه علمیه را گذراند و در سال 1995م به ایران برای تکمیل سطوح عالی حوزه آمد. در سال 2002م، به گروه مطالعات کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث در دانشکده اصول دین پیوست و سپس در علوم اسلامی نیز از جامعه المصطفی العالمیه موفق به اخذ فوق لیسانس شد. ترجمه: سامان اقدامی   وقتی که توصیه های قرآن درباره «رابطه مسلمانان با یکدیگر» را مطالعه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که - چه در روزگار ما و چه در گذشته - رفتار بسیاری ازمسلمانان، با اصولی که قرآن در این رابطه مطرح کرده، متناقض بوده است. و این اصول را با توجیه های مختلفی ضایع کرده اند؛ گاهی با تکیه بر توجیهات تاریخی، گاهی با تکیه بر متون حدیثی( صرف نظر از صحت تاریخی و دلالتی این متون) و گاهی با تکیه بر تفکر تکفیری؛ تفکری که مبلغین مذهبی را در دنیای اسلام، از باری که متون قرآنی در این زمینه بر دوش آنها میگذارد نجات داده است.  ۱-شاید بحث و بررسی تفسیری و تاویلی متون قرآنی مجال دیگری را بطلبد. اما از ورای تحقیقاتی که علمای جهان اسلام انجام داده اند، گذر کوچکی می زنیم بر معضل «تقریب» در بین مذاهب اسلامی.  بررسی که می کنیم با هزاران تحقیقی مواجه می شویم که طرفداران تقریب انجام داده اند تا بنایی علمی را در این وادی برپا کنند. تلاش های درخور تقدیر به صورت تحقیقات قرآنی، حدیثی، تاریخی، اخلاقی و... انجام گرفته است که هدف از آن ساخت پایه هایی استوار برای فرایند «تقریب و وحدت» بوده است. زمانی که می گوییم : «تحقیقات»، ذهنمان به سوی مراکز تحقیقاتی و سالن های همایش و موسسه های پژوهشی می رود. این معنایش آن است که ما بیشتر به «طبقه نخبه» نزدیک میشویم تا به «عامه ی مردم». پژوهش های نخبگانی -بخواهیم و نخواهیم-امری بسیار ضروری و مهم است.اما فایده اش برای عامه مردم فقط در حد چند لحظه است.که در رسانه ها، در فلان برنامه فرهنگی آن را میبینند.  جنبش تقریب این امکان را یافته است که -به تمام معنای کلمه - در مراکز تحقیقاتی نمود پیدا کند. هر چند که در این زمینه نیز کمبودها وضعف هایی مشاهده میشود. اما نتوانسته است از تاثیری که «قدرت چهارم» در اجتماع دارد بهره بگیرد: «قدرت رسانه».  امروز «رسانه ی تقریبی» رسانه ی نخبگان است و حتی کمتر! رسانه ی تقریبی، کتاب است و مجله و نشریه و همایش...شاید دلیلش این باشد که تقریبی، مدت زیادی است که از بحران مشروعیت رنج می برد. واز این روست که تمرکزش را روی کارهای تحقیقاتی گذاشته تا سهمی در میراث نهضت تفکر اصیل اسلامی داشته باشد. شاید هم با گروه های مذهبی داخلی مشکل داشته است.  آیا وقت آن نرسیده که به جای این که مخاطب مان، نخبگان و موسسه های دینی باشد، به عامه ی مردم روی بیاوریم؟ آیا وقت آن نرسیده است که به جای شبکه های ماهوره ای که فرهنگ تفرقه را در امت گسترش میدهند، شبکه هایی داشته باشیم که فرهنگ تقریب را گسترش دهند؟  امروز اگر نگاهی به شبکه های دینی عربی و اسلامی داشته باشیم، می بینیم که بسیاری از آنها با روش های گوناگون در حال تلاش هستند تا بین مسلمانان تفرقه اندازی کنند، و یا طرف مقابل را تحریک، تکفیر و طرد کنند. متاسفانه -و بسیار متاسفانه- کار به جایی رسیده است که این شبکه ها ابزاری شده است برای حمله به این مذهب و آن مذهب، این گروه و آن گروه، این شخصیت و آن شخصیت. و این در حالی است که طرفدارت قریب-با وجود تمام امکاناتی که داردـ نشسته است و به این موضوعات توجهی ندارد. و یا این که با سخنان و برنامه هایی کوچک و کم تاثیر کار را پیش می برد. و یا اینکه درتلویزیونش برنامه های تفرقه برانگیزی جریان دارد و او غافل است.با توجه به این نکات و با توجه به این که هر گروهی حق دارد که رسانه ای داشته باشد و عقایدش را تبلیغ کند، ما نیز باید هوشیار باشیم تا رسانه های تقریبی را در بین تمامی گروه های اسلامی تقویت کنیم.  ۲- مقصود ما از رسانه های تقریبی رسانه صرفا سلبی - که به موضوعات تحریک آمیز در میان بدنه امت نمی پردازد و اجازه ترویج درگیری های مذهبی را نمی دهد- نیست. خیر! مقصود چیز دیگری است. این نوع از رسانه ها که خدا را شکر فی الجمله وجود دارد. مقصود ما «رسانه ی ایجابی» است که فرهنگ تقریب را زنده کند. اهمیتی ندارد که وقتی میخواهی بین دو جماعت مسلمان آشتی برقرار کنی، پیمان آتش بسی بگذاری که دیگر به هم سنگ و چیز دیگری پرتاب نکنند! بلکه مهم این است که پس از توقف پرتاب سنگ، هر کدام به دیگری نزدیک شود. تا دست یکدیگر را بفشارند و هم را در آغوش بگیرند.  بنابراین عنصر «تلاش ایجابی» عنصر بسیار مهمی است. و فقط سکوت کردن و چیزی نگفتن چاره ساز نیست. پدیده های سلبی در اجتماع همیشه با نادیده گرفتن و سکوت کردن حل نمی شوند. بلکه با تلاش و عمل است که میتوان مدیریت و حل شان کرد.  در همین رابطه، شاید بتوان به حدیث نبوی اشاره کرد(البته فقط از باب تشبیه)که می گوید:«هنگامی که بدعتها در بین امتم به وجود می آید، عالم باید علمش را نشان دهد و هر کس که این کار را نکند، لعنت خدا بر او باد.(1) ۳-زمانیکه از «رسانه ی تقریبی» صحبت می کنیم، منظورمان این نیست که فکر مردم را با سخنرانی و دروس -که «پیام مستقیم» است- موشک باران کنیم! بلکه مهم تر از آن «پیام غیر مستقیم» است، که «تفکر پنهان فرد» را به حرکت وا میدارد و در عمق «ضمیر ناخودآگاهش» وارد می شود. برنامه های تلویزیونی و یا فیلم هایی باشد که مثلا رابطه بین شیعه و سنی را نشان دهد تا در عمق تفکر پنهانی فرد تصویر جدیدی را از این رابطه ایجاد کند، که عواطف و و احساسات مهربانانه را برانگیزد.  تا جایی که ما اطلاع داریم -غیر از مواردی نادر- هیچ گاه نشده است که برنامه های تلویزیونی سینمایی تئاتری و هنری و... تصویری را نشان دهند که دو فرد با این که مذهب شان متفاوت است، اما با محبت و صلح در کنار هم زندگی میکنند.  واقعا نمی دانیم چرا کسانی که به این امر اهمیت می دهند در این حوزه وارد نمی شوند. اما میدانیم که متاسفانه در خیلی از کشورهای عربی و اسلامی سانسور جلوی این کار را گرفته است. به طوری که برخی از تولیدکنندگان سینمایی زمانی که به این امر فکر کرده اند با مشکلاتی مواجه شده اند. اما در برابر آرمان گرایان این مشکلات پدیده ای غیر عادی نیست.  پس باید دغدغه مندان در این زمینه دست یاری به یکدیگر دهند و نیز باید در این حوزه مطهر و پاک که باعث تقویت مسلمانان و قدرتمند شدن آنها در مقابل خطرات و تهدیدها میشود، سرمایه گذاری صورت بگیرد.  چگونه ادعای گسترش ارتباطات اسلامی را داریم، اما نمیپذیریم که در موضوع «ارتباط بین دو شخص از دو مذهب مختلف» برنامه های هنری تولید کنیم؟ ارتباطی که میتواند شغلی باشد،دوستی باشد، یا حتی عشق اساطیری و ازدواج و مانند آن.  در مساله تقریب شعار دادن مهم نیست؛ بلکه مهم عملی کردن شعارها است. چنانکه از امام خمینی نقل شده است، وحدت اسلامی اگر فقط در حد شعار باقی بماند و عملی نشود، ریا و نفاق محسوب میشود.  ۴- در موضوع «جنبش رسانه ای»، میشود سوال کرد: در امتداد جهان اسلام، از طنجه تا جاکارتا، و در مدارس و دانشگاه ها، چه دانشگاه های تخصصی دینی، چه انسانی، و چه دانشگاه های علوم طبیعی، روش های تعلیم و تربیت ما چه کاری را انجام میدهند؟ این امری است که به تلاش بسیار زیاد و همراهی سازمان های جهانی اسلامی و وزارت های تعلیم و تربیت کشورهای اسلامی نیاز مند است.  آیا فقط مهم این است که در روش های تعلیمی به مذهب دیگر حمله نکنیم؟ (که البته این، در جای خودش کار قابل تقدیری است)یا مهم این است که شخصیت های مذهب دیگر و تاریخش را به شکل معتدلی به نوجوان معرفی کنیم؟ العیاذ بالله، منظورمان جعل تاریخ نیست. منظوراین است که گوشه های پیدا و پنهان تاریخ را به دانش آموز و دانشجو نشان دهیم.  مواد تاریخ، جغرافیا، تربیت، دین، فلسفه و ادبیات و...همگی میتوانند در این زمینه خدمت کنند، تا این که دانشجو و دانش آموز ما به گونه ای تربیت شود که بداند در جهان اسلام، مذهبی هست که اسمش «شیعه» است، و مذهبی هست که اسمش «سنی» است و مذهبی هست که اسمش«اباضی» است. و دیگر مذاهب گرانقدری که در جهان اسلام وجود دارد. نه این که پس از آن که از دانشگاه فارغ التحصیل شد، اسم این مذاهب را بشنود! که خدا عالم است که از طریق کدام دریچه ی شناختی میخواهد با این مذاهب آشنا شود.  و یقینا حذف کردن مذاهب دیگر، در روش های تعلیمی دینی و غیر دینی ما، و حذف کردن نظریاتشان و تاریخشان و نقاط درخشانشان از مهمترین دلایلی است که سبب شده ارتباطات اسلامی به شکل های گوناگون قطع شود.  ۵- و درهمین زمینه نقش هنر، شعر، داستان و رمان که اطفال و دیگران را مخاطب قرار میدهد، نقش مهمی است. دردنیای داستان و رمان و هنر است که میتوانیم -حداقل در بعضی از طبقات اجتماع- آگاهی و بینش جدیدی درست کنیم. آنچه که تحریف شده و یا سال ها از بینش و فهم جمعی آنها غایب بوده را در ذهنشان حاضر سازیم؛ تا شیعه با برخی از صحابه که پیش از این نمی شناخته آشنا شود. (نمیشناسد،چون فکر میکند آشنایی پیدا کردن با آنها کار خوب و درستی نیست!) و سنی نیز با ائمه اهل بیت آشنا شود، که قرن های طولانی است که از ذهنش غایب بوده اند و یا حاضر بوده اند، اما حضور کم رنگی داشته اند.  ما پیشنهاد میکنیم که مجموعه ای از ادیبان، شاعران، داستان نویسان و مورخین تشکیل شود تا برای خواننده سنی مجموعه هایی را بنویسند و او را با ائمه اهل بیت و اصحاب گرانقدر آنها و سایر علویان و تاریخ آنها -غیر از کسانی که سنی آنها را دشمن خود و جماعت میداند- آشنا سازند. و همچنین مجموعه هایی نوشته شود تا شیعه را با صحابه و پیروانی که شیعه آنها را دشمن اهل بیت نمیداند، آشنا سازند. بین صحابه افرادی هستند که در صفین و نهروان و جمل در کنار علی حضور داشتند. از این رو باید یاد آنها در جامعه ی شیعی زنده شود. و از آن طرف باید یاد امامان طایفه های مختلف شیعه(زید ابن علی،صادق، باقر و زین العابدین) نیز در محافل اهل سنت زنده شود.  افراد پراکنده سخنانی دارند که می تواند در این امر به کار آید. چنانکه «ابن ابی حاتم رازی» از پدرش نقل کرده است که «جعفر صادق مشابه ندارد»(2) و«ذهبی» میگوید:«صادق یکی از سادات بزرگوار است»(3) و از این گذشته، خود همراهی و یاوری قابل ستایش است. «حرعاملی» نیز در رساله معروف خود می گوید: «تمام اصحاب مدح شده هستند مگر این که دلیل یا قرینه ای بر ذم و بدگویی آنها داشته باشیم.»(4) البته هر گروهی، به شکل علمی و با رعایت اخلاق، این حق را دارد که نظرش را درباره شخصیت ها و میراث بگوید و به نقد و بررسی دقیق آنها بپردازد.  و نکته ی آخر اینکه هر رابطه ای که بین دو طرف برقرار می شود، چهار رکن اساسی دارد:  ۱-فرستنده: آن که دیگری را مورد خطاب قرار میدهد.کسی که در گفت و گو عنصر شروع کننده و اقدام کننده است.  ۲-گیرنده: آن که پیام به او می رسد. گیرنده در حالت عادی، عنصر منفعل است.  ۳-پیام:که سخن فرستنده است برای گیرنده.  ۴- خط اتصال دهنده: و آن کسی است که پیام فرستنده را به گیرنده میرساند.  به نظر من، فرستنده در اینجا،شخصیت های تقریبی و شخصیت های صاحب نفوذ و پیش گام و بیدار امت -با احزاب و گرایش های مختلف- هستند. از زمان سید جمال الدین اسدآبادی گرفته تا عبده، امین، خمینی، شلتوت و شمس الدین و غیره...این ها بسیاری از افکار و سخنان را برای امت ارسال کرده اند. که خدا بهترین پاداش نیکوکاران را به آنها بدهد.  و نیز گمان نمیکنم که گیرنده -که امت اسلام- باشد، از رسیدن این پیام خودداری کرده باشد. امت اسلامی مانند قوم نوح نیستند که انگشت در گوش کنند و جامه بر سر کشند تا چیزی نشنوند. بلکه امتی هستند که دوستدار خیر هستند و عاشق خدمت به این دین. و خدا را شکر، پیام ها نیز کم نبوده، بلکه زیاد هم بوده است و بسیاری آنها سرشار از مضامین و افکار هستند.  اما مشکل اساسی در «خط اتصال و ارسال» است. که گاهی از طرف حاکمان سیاسی قطع میشود، گاهی از طرف غیر سیاسیون و گاهی هم مشکل از ماست! که خط اتصالی را، برای صحبت با امت به کار گرفته ایم که ما را به تمام گروه های آن وصل نمی کند. یعنی «خط اتصال نخبه محور». و از دیگر خطوط اتصال اساسی که میتواند صدای ما را به «عامه مسلمانان»برساند غفلت ورزیده ایم.  «و به بندگانم بگو بهترین سخن را به کار ببرند که یقینا شیطان بین آنها(با سخنان ناموزون ونسنجیده) فتنه می اندازد. و یقینا شیطان برای انسان دشمنی آشکار است.»(5)    پی نوشت ها:  1-کلینی،کافی۵۴:۱ وسیوطی نیز حدیثی نزدیک به همین مضمون نقل کرده است: جامع الصغیر۱۱۵:۱  2-جرح و تعدیل۴۸۷:۲  3-تذکرة الحفاظ۱۶۶:۱  4-رساله ای در شناخت احوال صحابه:۱  5-اسرا:۵۳