امام در مسیر حرکت خود به کربلا، نامه ای به طوایف پنج گانه بصره می­نویسند- گزارشی از پیشینه خود ارائه می­کنند و می­فرمایند ما سزاوارترین مردم برای منصب خلافت بودیم اما فستاثر علینا قومنا بذلک یعنی مردم ما دیگران را ترجیح دادند و بر منصب خلافت نشاندند و ما به این موضوع رضایت دادیم. در ادامه امام تصریح می­دارند علت اینکه ما به این موضوع رضایت دادیم این بود که از چند دستگی در جامعه بیمناک بودیم و چند دسته شدن مردم را خوش نمی­داشتیم

آنهایی که به مطالعات تاریخ اسلام علاقمندند حتما اسم دکتر محسن الویری را شنیده اند. استاد سابق دانشگاه امام صادق «ع» که چندسال است در دانشگاه باقرالعلوم قم تدریس می کند. تسلط ایشان بر تاریخ صدر اسلام و نیز پژوهش هایی که درباب مبانی دینی وحدت اسلامی انجام داده اند، سبب شد تا درباره سیره سیدالشهدا «ع» در موضوع وحدت اسلامی با ایشان به گفتگو بنشینیم: همگرایی مذهبی و وحدت در زندگی امام حسین (ع) از چه ابعادی قابل توجه و بررسی است؟ اگر ما از این منظر به حرکت بزرگ امام (ع) و در یک نگاه بازتری مجموع زندگی ایشان و مجموعه فعالیتهایی که غیر از قیام عاشورا هم داشته اند بیندازیم ، به سادگی قابل رویت است که همگرایی و انسجام جامعه دینی یکی از اولویتهای حضرت بوده و به روشهای مختلفی این موضوع را پی میگرفتند . امام حسین (ع) هم در مذمت تفرقه بین مردم سخنانی گفته اند و هم در لزوم انسجام کلیت امت به صراحت سخن گفته اند. از طرفی امام هنگام صحبت به مشترکات مذهبی چون قرآن و حضرت رسول اکرم (ص) تکیه کرده اند.  در مباحث اخلاقی و مانند اینها بدون اینکه نگاه درون مذهبی داشته باشند کلیت جامعه دینی را مد نظر داشته و کوشیده اند از طریق بیان اخلاقی و توصیه های اخلاقی کلیت جامعه را در مسیر صلاح  و رشاد قرار دهند. از طرف دیگر شهادت آن حضرت موجب شد که ایشان به عنوان چهره محبوب همه مسلمانان تبدیل شوند. برادران اهل سنت در منابع خود به شکل قابل ملاحظه ای به امام حسین (ع) توجه نشان داده اند. به این ترتیب عملا امام حسین (ع) به عنوان یکی از سرمایه های مشترک شیعه و سنی تبدیل شده اند. یکی از محورهایی که فرمودید مذمت تفرقه در سیره امام حسین «ع» است، این بخش چطور در زندگی امام خود را نمایان می­کند؟ در مذمت تفرقه، در گزارشی که طبری در جلد سوم صفحه 28ام در اختیار ما قرار داده است، در نامه ای که امام (ع) به مردم بصره نوشته­اند – امام در مسیر حرکت خود به کربلا، نامه ای به طوایف پنج گانه بصره می­نویسند- گزارشی از پیشینه خود ارائه می­کنند و می­فرمایند ما سزاوارترین مردم برای منصب خلافت بودیم اما "فستاثر علینا قومنا بذلک" یعنی مردم ما دیگران را ترجیح دادند و بر منصب خلافت نشاندند و ما به این موضوع رضایت دادیم. در ادامه امام تصریح می­دارند علت اینکه ما به این موضوع رضایت دادیم این بود که از چند دستگی در جامعه بیمناک بودیم و چند دسته شدن مردم را خوش نمی­داشتیم. این موضوع به زیبایی نشان  می­دهد که در تصدی گری منصب خلافت تا آنجا می توان از این تصدی گری خلافت دفاع کرد که به انسجام جامعه لطمه نزند و اگر به قهر به چند دستگی انجامید باید از پیگیری تصدی گری منصب خلافت پرهیز نمود. یعنی اگر امر دایر شود به اینکه جامعه چند دسته شوند و به جان هم بیفتند و در مقابل ما خلافت را به دست بگیریم، در بین این دو آنچه برای امام حسین(ع) ارجحیت داشت حفظ انسجام جامعه دینی و چشم پوشی از خلافت بود. در اینجا باید توجه کرد که بحث "امامت" مطرح نیست و بحث امامت به گونه ای نیست که در دایره و مدار اینگونه بحثها با اقبال و اجبار مردم اخذ شود و یا کنار گذاشته شود. زمانی که امام (ع) به این صراحت از چشم پوشی از خلافت برای جلوگیری از چند دستگی سخن گفته­اند نشان از میزان حساسیت ایشان به بحث تفرقه دارد. آیا محور دوم صحبتهای شما یعنی لزوم انسجام جامعه اسلامی هم از همین جا استنباط می­شود و یا می­توان مواردی را یافت که به صورت مستقیم به امر انسجام اشاره داشته است؟ به نوعی امام در بخشهای مختلف مسیر سفر سرنوشت ساز بشری خود به کربلا در سخنانی که بیان فرمودند، بارها و بارها از موضوع "امت" سخن گفته اند و خاطرنشان کرده­اند که مساله منِ امام حسین(ع) حفظ امت است. و موضوعی که مرا به حرکت واداشته است نابسامانی است که در امور امت اسلامی پدید آمده است. من در اینجا فقط دو مورد را مورد توجه قرار می­دهم: یکی همان نقطه آغاز حرکت امام بود، جایی که مروان ابن حکم پیشنهاد بیعت با یزید را بر امام عرضه داشت، در جمله مشهوری که امام بر زبان آوردند و تقریبا همه با این جمله آشنا هستند از کلمه امت استفاده شده است : " و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید " ، دیگر باید با اسلام وداع کرد و به اسلام علیک السلام گفت، آنزمانی که "امت" به حکمرانی مانند یزید مبتلا شود. اگر بنا باشد یزید حکمران امت اسلامی باشد دیگر نشانی از اسلام باقی نخواهد ماند. در اینجا دغدغه امام (ع) به صراحت بیان شده است و باید توجه نمود که زمانی که کلمه امت به میان می­آید لاجرم تعدد گرایشهای مذهبی و تنوع برداشتهای دینی از قران و روایتهای حضرت نبی را شامل می­شود. به این ترتیب نگرانی امام(ع) در اینجا در قالب امت بیان شده است. که امت آسیب خواهد دید، در چنین امتی، اسلام از بین خواهد رفت و از امت بخت بر خواهد بست. دایره امام محدود به گرایش مذهبی خاص نیست و فقط یاران خود را مد نظر قرار نداده­اند و نگرانی ایشان با یک افق بسیار وسیع است. در اینجا این سوال به ذهن می­رسد که آیا در آن زمان هم بین امت اسلامی این حد از تفرقه و واگرایی که امروز ما شاهد آن هستیم وجود داشت که امام برای اصلاح آن قیام کرده باشند؟ به عبارت دیگر آیا معنای وحدت در آن زمان مفهوم امروزین آن را داشت؟ مسلما امروز این مساله پیچیدگی های بیشتری پیدا کرده است، اما ما این چندگانگی­ها را نه تنها در زمان امام حسین و سال 60 ه.ق بلکه حتی در عهد خود حضرت رسول اکرم (ص) نیز این تنوع گرایشهای مذهبی و تنوع برداشتهای مذهبی را شاهد هستیم. در آن زمان حضرت علی (ع) و دوستان نزدیکشان با گروه های دیگر متمایز بودند و چندگانگی وجود داشت. نه تنها تنوع برداشت که حتی تنوع نژادی در عهد پیامبر(ص)  نشانه وجود استعداد چند دستگی در جامعه بود و روی گرایشهای سیاسی به شدت اثر داشت. هرچند پیچیدگی های امروز در آن زمان وجود نداشت اما اینکه حضرت رسول (ص) چگونه این چند دستگی­ها را مهار کردند، برای امروز ما هم می­تواند درس آموز باشد. اگر ما امروزه سخنان معصومین علیهم السلام را بازخوانی کنیم، در پرتو پیچیدگی­های جامعه فهم دوباره­ای از این سخنان پیدا می­کنیم. مثلا در جمله مذکور اگر امام حسین (ع) به جای امت از واژه دیگری مثلا "خاندان پیامبر" استفاده می­کردند ما امروز برداشت دیگری داشتیم. اما می­بینیم که امام نمی­گویند "اذا بلیت اهل البیت براع مثل یزید..." بلکه از کلیت امت سخن می­گویند و این پیام امام نشان می­دهد که حضرت در آن زمان به نکته ای توجه داشتند که گره گشای مسائل امروز ما هم هست حتی اگر به این غلظت و شدت در آن زمان مطرح نبوده باشد. فرمودید دو شاهد برای بحث امت در نگاه امام وجود داشت، مورد دوم را هم می­ فرمایید ؟  جمله اول  شاهدی بر آغاز قیام بود، اما زمانی که امام مکه را ترک کردند و حرکت خود به سمت صحنه کارزار را آغاز نمودند این جمله را فرمودند: "إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى" در اینجا اصلاح در برابر افساد و صلاح در برابر فساد یعنی به سامان رساندن امور آمده است- یعنی من قیام کردم و خروج کردم برای به سامان رساندن امور در امت پیامبر (ص) ، نکته مورد توجه در اینجاست که بحث بر سر این نیست که امام خواستار اصلاح در بین طرفداران، خویشان و هم­مذهبان خود و بین پیروان اهل بیت بوده باشد، امت گستره وسیعی از گرایش­ها، جریانها و برداشت­ها به چشم می­ خورد. به این ترتیب تاکید حضرت بر واژه امت این پیام را برای همه دارد که آنچه افق دیدمان را از یک افق محدود درون­مذهبی باید گسترش دهیم و مجموعه امت اسلامی را مد نظر قرار بدهیم. محور سومی که به آن اشاره داشتید تکیه بر مشترکات بود، در چه مواردی حضرت بر این مشترکات تکیه می­ کردند؟ امام حسین (ع) زمانی که می­خواهند سخن خود را انتقال دهند به روش­های متعددی پیام خود را به پیامبر اعظم(ص) ارجاع می­دهند و از ایشان یاد می­کنند و سخن خود را در این قالب که : "آیا نمی­دانید که حضرت رسول اینگونه بودند..." و یا گاهی اینگونه خطاب قرار می­دهند که : "من شما را به شهادت می­گیرم که پیامبر اینگونه سخن می­گفت ..." با این تعبیرات بسیاری از سخنان خود را به پیامبر ارجاع میدادند. مواردی که بنده در این زمینه جمع­آوری کرده­ام حدود 27 مورد است که امام حسین (ع) سخن خود را به حضرت رسول (ص) ارجاع می­دهند. چراکه رسول الله (ص) سرمایه مشترک است و این طور نیست که فقط مورد قبول پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام باشند بلکه مورد پذیرش عامه جامعه اسلامی و برادران اهل سنت هم هستند. ارجاع به مشترکات و منبع و مصدری که مورد وفاق و پذیرش همه است را می­توان به عنوان یکی از راهکارهای گسترش همگرایی مذهبی به شمار آورد. مواردی هم داریم که امام حسین (ع) به امیرالمومنین استناد می­کنند که از : " از پدرم اینگونه شنیدم .... و یا موضوعی را از پدرم پرسیدم و اینگونه پاسخ دادند...." . آیا حضرت علی (ع) را می­توان به عنوان سرمایه مشترک تلقی کرد؟ در کوفه و حجاز امیرالمومنین (ع) به عنوان سرمایه مشترک به حساب می­آیند. به رغم بی­ مهری­هایی که در شهرهای عراق به ایشان شد اما در مجموع چهره مورد پذیرش جهان اسلام بودند. ارجاع به امیرالمومنین (ع) هم به تلقی بنده به عنوان یکی از مصادر ارجاع به مشترکات به حساب می­آید. به طورکلی ارجاع به مشترکات و منبع مورد پذیرش و مورد اعتماد طرفین یک راهکار همگرایانه است و فضای تفاهم و تخاطب و همگرایی ذهنی گوینده و شنونده را تقویت می­کند و از این منظر قابل توجه است. آیا این ارجاعات در منابع اهل سنت هم آمده است؟ یعنی آیا آنها هم این موارد مد نظر حضرتعالی را قبول دارند؟ بله، بخش قابل توجهی از این شواهد در منابع اهل سنت هم آمده است. مرحوم شیخ عزیز الله عطاردی درجلد سوم مسند الامام الشهید مجموعه احادیث منقول از امام حسین (ع) را نیز آورده­اند و یک مراجعه ساده به این منابع و مصادر آنها نشان می­دهد که چقدر این موارد در منابع اهل سنت هم ذکر شده است. در ادامه یکی از کتابهای ارزشمند در این زمینه را معرفی خواهم نمود.                        Your browser doesn't support video. Please download the file: حجت الاسلام پناهیان: حماسه عاشورا شیعی نیست (دانلود) در محور چهارم به مباحث اخلاقی اشاره فرمودید، منظور جنابعالی از اینکه فرمودید "حضرت در طرح توصیه های اخلاقی کلیت جامعه را مد نظر داشت" چیست؟ در این مورد هم شما را به کتاب مسند الامام الشهید ارجاع می­دهم که اگر در این کتاب احادیث را نگاه بکنید بویژه احادیثی که بار اخلاقی دارند احادیثی که در مذمت­ برخی رفتارها همچون غیبت و یا ستایش­ها همچون ستایش عبادت و ... که در این کتاب آمده است، می­بینید که جهت­گیری مذهبی ندارند، بلکه جهت­گیری عمومی و در تلاش برای اصلاح کژی­های یک جامعه دینی است و زیبنده آن جامعه نیست و باید زدوده شود. این جهت­گیری روایات امام(ع) هم یکی از مصادیق و شواهد همگرایی مذهبی است و نشان از نگاه عام معطوف به کلیت جهان­اسلام امام دارد. شهادت حضرت را چطور به بحث وحدت و همگرایی دینی مرتبط می­دانید؟ شهادت امام حسین (ع) سبب شد که امام (ع) به عنوان یکی از اعضای خاندان پیامبر(ص) جایگاه بسیار بالایی در کلیت جامعه دینی پیدا نمایند. در این رابطه برادر بزرگوارمان جناب آقای مولوی برفی کار بسیار ارزشمندی انجام داده­اند به نام "سیمای حسنین رضی الله عنهما در منابع اهل سنت"؛ این کتاب به خوبی میزان توجه اهل سنت به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را نشان می­دهد. امام حسین (ع) را به عنوان یک اسوه اخلاقی و اسوه شهادت، شجاعت، ظلم ­ستیزی و نبرد برای بقای اندیشه ­ها و دین اسلام و بقای دست­آوردهای پاک نبوی  معرفی می­کند. در پایان کتاب مذکور گزیده ­ای از اشعار زیبای اهل سنت درباره امام حسین(ع) آمده است. سرودن اشعار زیبا  درباره امام حسین(ع) در بین اهل سنت کشور خودمان و کشورهای دیگر همچنان رواج دارد. یعنی اگر حضرت در چهار محور قبلی با زبان خویش سرمایه­ای برای  همگرایی مذهبی ایجاد کردند در اینجا وارد عمل شده و با جان خویش این سرمایه را برای ما به یادگار گذاشتند. سرمایه ­ای که به عنوان یکی از مشترکات همه آحاد جامعه اسلامی به حساب می­آید. جناب الویری در مورد شهادت امام عده ای که شاید خیلی هم تعدادشان انگشت­ شمار باشد معتقدند که امام نباید علیه حاکم زمانه خویش خروج می­کردند و اتفاقا این مورد خلاف بحث وحدت است؛ شما چطور به این عده پاسخ می­دهید؟ در این مورد منابع تاریخی ما چه شیعی و چه سنی روشن هستند که اقدام یزید برای تصدی­گری خلافت درست برخلاف عهدی بود که معاویه با امام ­حسن (ع) منعقد کرده بود. از طرفی همه می­دانند که امام در زمان معاویه اقدامی برای قیام نکردند. اگر قرار بود امام در پی شکستن انسجام جامعه اسلامی باشند، باید بلافاصله بعد از شهادت امام حسن (ع ) دست به قیام می­زدند. اما امام در زمان به خلافت رسیدن یزید دست به این قیام زدند، چرا که بنا نبود که یزید به خلافت برسد و یزید به ناحق و برخلاف عهد منعقد شده به مسند خلافت تکیه زد. موارد دیگری هم هست که ما در اینجا فقط از منظر حقوقی به آن پرداختیم که یزید خلف وعده  و نقض عهد کرد و امام (ع) در برابر این نقض عهد واکنش نشان دادند. تلاش امام برای ایجاد و حفظ وحدت در بین نخبگان مذهبی در چه قالبی نمایان بود؟ اگر به لحاظ قالبها نگاه بکنیم قالبها یا نوشتن نامه است، مثل نامه­ای که در ابتدای عرایضم عنوان کردم که به سران قبایل بصره نوشتند و یا قالب سخن گفتن بود که آن هم عنوان شد. اما به لحاظ محتوایی تفاوت آشکاری بین فعالیتهای مذهبی و سیاسی امام نمی­توان قائل شد. چرا که فضای آن زمان با فضای این زمان نمی­توان مقایسه کرد چراکه چهره­های موثر سیاسی به گونه­ای چهره مذهبی هم تلقی می­شد. بنابراین به شکل روشی تمایز آشکاری سراغ ندارم اما از لحاظ قالبی یا سخن بود و یا نگارش متن .