برخی از مدعیان جریانی که خود را پایبندتر به نظام می داند و مدعی – به زعم بنده در حد شعار!- تبعیت محض از رهبری هستند هم دست کمی از برخی رقبای ظاهرا سیاسی خود ندارد! بعبارتی در این مساله نوعی وحدت فکری وجود دارد و اتفاقا این نکته نشان می دهد که تقسیم جامعه صرفا بر اساس جریان سیاسی، اصلا دقیق نیست.

♦علیرضا کمیلی چند سال قبل در یکی از گروههای اینترنتی نخبگی اهل سنت سخن از سیاست شد. آنجا مطرح کردم که من اگر بجای اقلیت کشور بودم سعی نمی کردم با یک جریان سیاسی ببندم که در زمان کنار رفتن آنان تحت فشار قرار بگیرم! یکی از نخبگان دانشگاهی برآشفت و از بیعت همیشگی با اصلاح طلبان گفت و جو گروه را از منطق لازم خارج کرد و من هم سکوت را ترجیح دادم. از آنجا که برخی تلاش دارند تا چهره ای کاریکاتوری از جریانات موجود فکری-سیاسی بسازند، نگارنده که به هیچ کدام از این دو جریان تعلق ندارد و اتفاقا فکر می کند در میان هر دوی این جریانات افرادی معقول و همچنین تندرو وجود دارد را وادار کرد تا به ذکر چند نکته مبادرت ورزد. ناگفته نماند که بنده اقدامات دولت کنونی در قبال اهل سنت را عاقلانه تر از گذشتگان می دانم و سخنم فراتر از منافع مقطعی این و آن است! نمونه هایی از جریان اصلاح طلب 1- چندی پیش یکی از اساتید اصولگرای قم بنام آیت الله احدی برای سخنرانی در مراسم ختم بخاری مهمان اهل سنت بود. وی در این سخنرانی گفته بود که صحیح بخاری می تواند محور اشتراک و وحدت ما باشد. بخاطر این سخن، بلافاصله یکی از حوزویان متمایل به اصلاحات بنام حجه الاسلام والمسلمین نائینی به وی حمله شدیدی نمود که جوی تند علیه ایشان ساخت! حقیر که توفیق حضور در مراسم معنوی ختم بخاری را داشتم پس از صرف نهار، به همراه مولوی شه بخش با آیت الله احدی روبرو شدیم. ایشان گفت که جناب مولانا عبدالحمید به من گفتند برو و در اتاق نمازت را بخوان. من گفتم فتوای بنده جواز نماز با اهل سنت است و نیازی به اعاده هم ندارد لذا من می مانم و نماز می خوانم تا همه ببینند. او و چند طلبه جوان همراهش را در صف اول نماز دیده بودم. 2- چندی قبل محمد قوچانی چهره شناخته شده اصلاح طلبان در نشریه مهرنامه مطلبی نوشته بود با عنوان «بازگشت به تشیع صفوی» که نگران برانگیز بود. یکی از مولوی های مسجد مکی با نگرانی این مقاله را فرستاده بود. وقتی خواندم باورم نشد که مرز نگرش های آنان به اینجا رسیده است. پیش تر با ادبیات نقد شریعتی به جرم ایدئولوژیک بودن آشنا بودم ولی فکر نمی کردم بتوان صفویه را مدح کرد و شریعتی و سیدجمال را بخاطر حمله به تشیع صفوی یا نقد شیعه، داعش گونه نامید! 3- یکی از پاتوق های اصلاح طلبان در قم موسسه فهیم است. حجه الاسلام والمسلمین نواب، رییس تقریبی و روشن دانشگاه ادیان برای سخنرانی درباره جریانات تقریبی بدانجا دعوت شده بود. بعد از سخنرانی، بیشتر از مراکز دیگر با ایشان بر سر لزوم مساله وحدت بحث کرده بودند و چالشی جدی درگرفته بود! 4- محمد علی ابطحی خاطره ای دارد از دیدارشان به همراه سیدمحمد خاتمی با آیت الله وحید خراسانی در قم که در برخی سایتها درج شده است. در این خاطره تصریح می شود که در این دیدار، آیت الله از جناب خاتمی مطالبه تعطیلی روز شهادت حضرت زهرا(س) را کردند و آقای خاتمی هم این کار را انجام دادند. حمایت های این مرجع تقلید که مواضع شان در قبال اهل سنت مناسب نیست، از دولت های اصلاح طلب هم که بر همه آشکار است! نمونه هایی از جریان اصولگرا برخی از مدعیان جریانی که خود را پایبندتر به نظام می داند و مدعی – به زعم بنده در حد شعار!- تبعیت محض از رهبری هستند هم دست کمی از برخی رقبای ظاهرا سیاسی خود ندارد! بعبارتی در این مساله نوعی وحدت فکری وجود دارد و اتفاقا این نکته نشان می دهد که تقسیم جامعه صرفا بر اساس جریان سیاسی، اصلا دقیق نیست. به ذکر چند نمونه اکتفا می کنم: 1- یکی از بچه های دانشگاه امام صادق(ع) با نگرانی می گفت که اهل سنت بیرجند صاحب فلان کارخانه ها هستند و قدرت اقتصادی شان دارد رشد می کند. به حساب اصالت بیرجندی ام و حضور چندین باره در مسجد النبی(ص) که وسط این شهر است آنها را به خوبی می شناختم. گفتم خب داشته باشند مگر اینها ایرانی نیستند؟ مگر قرار است کسی به صرف داشتن مذهب متفاوت از حقوق قانونی و انسانی اش هم محروم شود؟! تازه اینها هنوز حتی به اندازه سهم جمعیت شان در اقتصاد نقش ندارند چه رسد به اینکه عرصه عمومی عرصه استحقاق هاست و نمی توان کسی را از توان بیشتر از جمعیت خود نیز محروم کرد. 2- برخی طلاب تقریبی مشهد که در قالب مجمع حبل الله کار می کنند در راستای تحبیب قلوب در نماز جمعه های اهل سنت مشهد حاضر شده بودند. چنان حمله ای از طرف برخی جریانات مذهبی به آنها شد که حد نداشت! می گفتند این کار یعنی رسمیت بخشی به اهل سنت! گفتم مگر قرار است که شهروندان این مملکت هم رسمیت نداشته باشند؟! مگر ما که نرفتیم نماز جمعه شان تعطیل شده که حالا ما برویم به تقویت آن منجر بشود؟! 3- طلبه ای تعریف می کرد که در یک شهر جنوب کشور قرار بوده پروژه ای اقتصادی به یک برادر اهل سنت داده شود ولی یکی از روحانیون رفته است و با مسوول آن صحبت کرده که اگر این کار را بکنی آن دنیا جواب اهل بیت را چه خواهی داد!!؟ و ظاهرا موقتا کار را عقب انداخته است! گفتم: کاش کسی بود به او بگوید که اتفاقا اهلبیت(ع) جلوی او را بخاطر ناحق کردن یک حق خواهند گرفت نه بخاطر تقدیم یک فرصت قانونی طبیعی به یک شهروند مملکت. 4- در جمع عده ای از طلاب شیعه صحبت می کردم. سخن از مسجد اهل سنت در تهران شد. گفتم ممکن است مصلحت هایی بخاطر برخی تندروها وجود داشته باشد ولی هیچ توجیه مبنایی دینی یا قانونی برای چنین منعی وجود ندارد. برخی برآشفتند! به آنها گفتم شیعیان در خیلی از کشورها آزادانه مساجد خود را می سازند. اگر بخاطر مذهب از چنین امری منع شوند شما چه موضعی می گیرید؟! گفتند اشتباه است! گفتم پس به یاد حدیث علوی باشید که فرمود آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند! بر این باورم که جریان انقلابی که فهم تمدنی درستی از اندیشه دینی و تقریر انقلابی آن توسط امامین انقلاب دارد، کمتر مجال بروز داشته است و متاسفانه جریان سیاسی اصولگرا به غلط نماینده تفکر انقلاب معرفی شده است! طرفداران سکولاریزم لایه دیگر افکار موجود در جریانات سیاسی کشور کسانی هستند که سکولاریزم را تجویز می کنند! اتفاقا جالب اینجاست که برخی از اهل سنت نیز با اینان همنوایی می کنند که برخی بخاطر رفتار نظام و برخی بر اساس باور است. این تفکر در میان اصلاح طلبان طرفداران بیشتری دارد. کسانی که معتقدند اساسا دینی بودن حکومت عامل ایجاد نگرش های متعصبانه مذهبی و بروز "تبعیض" است. اینان در حقیقت دین را منشا ایجاد "عصبیت" می دانند حال آنکه اتفاقا دین عامل ایجاد اعتدال و زندگی اخلاقی است و لایه های عصبیت اجتماعی، قومی یا تاریخی اساسا مبنای دینی ندارند.  جالب اینجاست که در میان جریان اصولگرا نیز برخی بنحوی دیگر این حرف را تکرار می کنند. البته بیشتر در قبال اهل سنت! یعنی معتقدند که سنی سکولار بهتر از سنی مذهبی است! که بر مبنای نگرش تمدنی به دین، بطلان آن واضح است. این تفکر بطور نادانسته بر ناکارآمدی دین در مدیریت اجتماع صحه می گذارد! رهبری انقلاب با تاکید بر اینکه راه مقابله با افراطی گری، توسعه اسلام عقلانی و معتدل است این تئوری را رد نمودند. اگر خلاصه حرف امام خمینی، احیاگر دین در عصر جدید را "دغدغه تطبیق دین" بدانیم باید بگوییم که آن قرائتی از تقریب مطلوب است که بتواند همزیستی مبتنی بر دین و پایبندی به مذاهب را به نمایش بگذارد والا ایجاد جامعه لابشرط و بدون قید دینی همان الگویی است که غربی ها آنرا ترویج می کنند که مطلوب ما نیست. نخبگان دیندار شیعه و سنی نیز اگر بخواهند بسمت توسعه "رواداری مذهبی" در ایران حرکت کنند باید این فرهنگ را ترویج نمایند که بر اساس اندیشه دینی، نفیا و اثباتا چه از طرف مردم و چه از طرف حکومت، نباید مذهب یا قومیت، عامل نفی یا ایجاب حقی باشد و تنها و تنها «سلامت و کارآمدی» ملاک انتخاب یا انتصاب در مسوولیت ها می باشد. عمدا این متن را قبل انتخابات منتشر نکردم تا برداشت سیاسی از آن نشود! چرا که از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست!