اگر مدخل تقریب را سیاسی کنیم، به این معناست که تقریب بین فرقه ها با عنوان اولی جزء شرع نیست و چیزی به نام تقریب بین مسلمانان در متون قرآن و سنت وجود ندارد، و ضرورت و اضطرار مسلمانان را وادار به همگرایی و همبستگی کرده است و چنانچه این ضرورت نباشد وحدتی هم نیست.

استاد حیدر حب الله[1] ویرایش و تنظیم: شیخ سعید نورا ترجمه: مصطفی بهدانی مدخل تقریب، سیاسی یا دینی؟ شاید عنوانی که در اینجا انتخاب شده «وحدت اسلامی سیاسی یا مذهبی» در نگاه اول دارای ایهام باشد گویی در برابرمان دو گزینه قرار دارد و حتما باید یکی از آنها را در چارچوب ذهنی خود انتخاب کنیم: یا بگوییم تقریب، وحدت یا همزیستی بین پیروان مذاهب فقط باید سیاسی باشد، یا باید فقط دینی باشد. اما منظور از عنوان این نیست، وحدت می تواند سیاسی و در عین حال دینی باشد. ایده و فکر اصلی عنوان این است: آیا فقط به خاطر عوامل سیاسی به تقریب بین مذاهب روی آورده ایم یا صرف نظر از وجود فشار عوامل سیاسی که به وجود تقریب یا نبود تقریب بین مذاهب دعوت می کند، دیدگاه و خوانشی دینی پشت این طرح تقریب مذاهب وجود دارد؟ چرا این روزها به این سوال اهمیت می دهیم؟ برای من بسیار مهم است که به این سوال پاسخ دهیم. زیرا در برخی محافل جریانی وجود دارد که می گویند: تقریب بین مسلمانان از خاستگاه دینی ممکن نیست و به همین خاطر برای تقریب بین مسلمانان باید از موضع غیر دینی پیش برویم. من این رویکرد را «سکولاریزاسیون تقریب» می نامم، یعنی مسلمانان برای وحدت باید از این ایده خارج شوند که روابط آنها با یکدیگر مبتنی بر اسلام باشد، بلکه باید بر اساس معیارهای دیگری، مانند شهروندی به معنای مثبت امروزی، و انسان و روابط انسانی بینشان...، یعنی مفهوم اسلامی یا زمینه دینی که می‌تواند پشتوانه جریان تقریب قرار بگیرد باید حذف بشود. این دقیقاً همان چیزی است که در مسیحیت اروپا اتفاق افتاد، زیرا پس از سال ها و سال ها مبارزه بین فرقه های مسیحی، آنها به این نتیجه رسیدند که ما نمی توانیم در صلح زندگی کنیم مگر اینکه دین را از زندگی عمومی مان جدا کنیم. و این همان نقطه خطرناک در مسئله ی تقریب است. اکنون ما ناگزیر به بررسی این مسئله هستیم که آیا می توان زمینه دینی واقعی و مؤثری را برای تقریب بین مسلمانان یافت یا باید آن را خارج از چارچوب بینش دینی جستجو کرد؟ در نتیجه تقریب را این گونه آموزش دهیم و پس از جدایی کامل از مفاهیم دینی اینگونه بین مسلمانان وحدت ایجاد کنیم. چرا که دین نمی تواند همزیستی سالم و طبیعی بین مردم ایجاد کند! لطفاً به وخامت وضعیت توجه داشته باشیم. عواقب درگیری های فرقه ای بین مسلمانان امروزه به نفع کسانی است که می گویند حل مشکلات ما تنها با کنار گذاشتن رویکرد دینی است، بنابراین ناچاریم به دنبال جوابی برای این سوال باشیم که آیا می توان زمینه ای دینی برای وجود تفاهم بین مسلمانان پیدا کرد یا اینکه جستجو برای وجود زمینه دینی برای تفاهم بین مسلمانان مانند جستجو آب در سراب است و تا زمانی که مفاهیم دینی کنار گذاشته نشود این مشکل حل نمی شود. اهمیت این پرسش دقیقا در همین نکته نهفته است که جهان عرب و اسلام به سمت نوعی سکولاریسم می رود که مبتنی بر شکست تجربه اسلامی در مناطق مختلف است و ما باید این موضوع را جدی بگیریم تا بتوانیم به طور جدی و متفکرانه به آن فکر کنیم. چه تفاوتی بین سیاسی یا مذهبی بودن مدخل تقریب فرقه ها وجود دارد؟ جواب این است که تفاوت اساسی و بزرگی وجود دارد. اگر مدخل تقریب بین فرقه ها را مدخلی سیاسی بدانیم، با دو حقیقت مواجه می شویم: حقیقت اول: مشروط کردن تقریب بین مسلمانان به امری متغیر یعنی سیاست، بنابراین هرگونه تغییر در صحنه های سیاسی می تواند وحدت مسلمانان را با یکدیگر کاهش دهد و به عبارتی روابط موثر بین مسلمانان تنها به یک لحظه سیاسی بند خواهد بود. حقیقت دوم: تصمیم گیری برای تقریب بین مسلمانان نه یک تصمیم دینی و نه برخاسته از دینداری مردم و نه به دست دینداران خواهد بود، بلکه برخاسته از یک مرجع سیاسی و در نتیجه تصمیمات مقامات سیاسی و سیاستمداران خواهد بود که سرنوشت روابط فرقه های مذهبی با یکدیگر را کنترل می کند. بنابراین ما با دو حقیقت عینی مواجه هستیم که ناشی از تلقی سیاسی طرح تقریب است. در اینکه سیاست در تقریب موثر است، شکی نیست، اما منحصر بودن تقریب به سیاستِ صِرف، باعث پیوند موضوع تقریب به یک امر متغیر می شود و تابع یک امر متغیر، متغیر است. همچنین روابط فرقه ها بایکدیگر در دست مقامات سیاسی قرار می گیرد، و نه در دست پیروان این فرقه ها یا گرایش های مذهبی درون این فرقه ها. اگر بخواهیم موضوع را از نظر فقهی تحلیل کنیم، تفاوت در این است که بگوییم مدخل تقریب، مدخلی دینی است یا سیاسی: اگر بگوییم مدخل دینی است، یعنی روابط موثر میان فرقه ها را با عنوان اولی جزء احکام اولیه شرعی در دین و جزء برنامه ثابت در اصل دین شمرده ایم. بنابراین روابط مسلمانان بین خودشان باید عالی و ممتاز باشد، حتی اگر در قرائت تاریخ یا عقیده، یا شریعت، یا غیر آن اختلاف نظر داشته باشند، لذا تقریب یکی از امور اصلی و ثابت در شریعت اسلام است و جز در مواقع ضروری نباید از آن خارج شد. در حالی که اگر مدخل تقریب را سیاسی کنیم، به این معناست که تقریب بین فرقه ها با عنوان اولی جزء شرع نیست و چیزی به نام تقریب بین مسلمانان در متون قرآن و سنت وجود ندارد، و ضرورت و اضطرار مسلمانان را وادار به همگرایی و همبستگی کرده است و چنانچه این ضرورت نباشد وحدتی هم نیست. چرا که هیچ امر دینی در اعماق وجودمان نیست که ما را به تقریب، همگرایی و همزیستی بین خود به شیوه ای مسالمت آمیز، یکپارچه و سالم سوق دهد. بنابراین، بین دیدن روابط موثر مسلمانان بر اساس عنوان اولیه که جز در موارد ضروری نمی توان از آن دست کشید و بین دیدن این روابط بر اساس عنوان ثانویه و ضروریات، تفاوت اساسی وجود دارد چرا که بر اساس دیدگاه دوم چنان چه جنگ و درگیری نباشد مقتضای اصل اولی دوری و جدایی در بین مسلمانان است. خاستگاه های طرح دینیِ تقریب ما نزدیک به صد و پنجاه سال است که با ایده تقریب زندگی می کنیم، از زمان سید جمال الدین تا زمان شیخ محمد عبده، و از نسل های مختلفی که علما در آن خواستار تقریب بوده اند تا به این روز. ایده تقریب از خاستگاه سیاسی به صورت مقطعی و موقت همیشه بوده است و افراد زیادی به سوی آن دعوت کرده اند، نظریه‌پردازی کردند و حتی سعی کردند آن را اجرا کنند. اما آیا این نسل های مختلف علما طرحی را ارائه کردند که به عنوان یک طرح دینی ریشه در تقریب داشته باشد و از منظر فقهی و اجتهادی در بینش اسلام به آن نگریسته شود یا خیر؟ پاسخ در اینجا این است: بله، علمای تقریبی مسلمان در طول 150 سال تلاش های قابل توجهی را برای نظریه پردازی در مورد تقریب به عنوان یک اصل دینی با عنوان اولیه انجام داده اند که معمولاً بر اساس دو چیز است: مطلب اول: متون دینی در قرآن و سنت که ریشه در قواعد کلی مربوط به روابط مسلمانان با یکدیگر دارد، مانند: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ واتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾(الحجرات: 10) - بسیاری از این اصول در قرآن و سنت وجود دارد که علمای تقریب برای روشنگری بین مسلمانان از آن ها استفاده کرده اند و با تامل و دقت نظر درآن ها قواعدی کلی را در مورد ارتباطات مسلمانان بایکدیگر استخراج کرده اند یکی از آن قواعد این است که اصل بر روابط نیکو است مگر این که دلیلی مانع آن شود. درباره ی این موضوع پژوهش های فراوانی انجام شده است. موضوع دوم: تجربه تاریخی است و به طور خاص علما بر تجربه نبوی تمرکز داشته اند. برجسته‌ترین مستند در تجربه نبوی که نشان‌دهنده اوج عملکرد تاریخی پیامبر در تقریب مسلمانان است، همان چیزی است که به «پیمان برادری[4]» معروف است.  این واقعه الگویی بزرگ برای مسلمانان بود تا اموال خود را بین خود تقسیم کنند، کسی که مالی داشت آن را به دیگری می داد و فرصت های شغلی را برای او فراهم کرد و با یکدیگر همزیستی می کردند، گویی نه مهاجری وجود داشت و نه انصاری، و همه یک جسم واحد بودند. پس از پیامبر نیز تقریبی ها تجربیات پراکنده زیادی در سیره اهل بیت(ع) و در روابط خود با برخی از صحابه و تابعین و برخی از اتباع تابعین به دست آوردند. بنابراین، دو رکن اصلی از زاویه دین وجود دارد که تقریب برآن استوار است و عبارتند از: 1 متون اصلی در قرآن و سنت. 2 تجربه تاریخی، به ویژه تجربه نبوی.   [1] این سخنرانی در تاریخ 3-4-2017 میلادی در لیست (کشورهای) اسلامی - دانشگاه کویت در ایالت کویت ایراد شده است و شیخ سعید نورا آن را ویرایش و تنظیم کرده است، سپس سخنران (شیخ حب الله) آن را خوانده و اصلاحات، الحاقات و توضیحات در مورد آن بیان کرده است.   وحدت اسلامی در کلیات و جزئیات-بخش دوم