گفت همان طور که در سیره ائمه ما هست آنها در زمان حیاتشان هیچ جایی دیده نشده است به خلفا بد بگویند لذا ما حق نداریم چنین کاری را بکنیم... شما در کدام روایت و سند تاریخی سراغ دارید که ائمه گرامی ما خلفا را لعن کرده باشند؟
یکبار این کار را کردم. از هفتههای بعد هروقت که به صف اول میرفتم، مرا به صف های عقبی که در معرض دید دوربین نبود راهنمایی میکردند!
دفتر خاطرات بند بند سرگذشتم روایت گر حال و هوای دوره ای تاریخی و حساس از زندگی مرحوم علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاءاست که به قلم خودشان با عنوان "عقود حیاتی" پس از پنجاه سال از رحلتشان به چاپ رسید.
ما وارد نمازخانه شدیم و پس از نماز، خودمان را به دانشجویان معرفی کردیم. گفتیم ایرانی هستیم. با صحنههای عجیب و غیر قابل تصوری مواجه شدیم. عدهای از دانشجویان الجزایری می آمدند و دست در جیبشان میکردند و عکس امام را نشان میدادند. برخیها نیز صحیفۀ سجادیه در جیبشان داشتند. ...
عاجزانه تقاضا می کرد و می گفت: اختلاف بین هر مذهب و آئینی طبیعی است. ما نباید کاری کنیم که این اختلافات به روابط ما خدشه ای وارد کند. ما بین مذاهب چهارگانه ی خودمان هم اختلاف داریم ولی هیچ گاه به تشنج و دعوا ختم نمی شود.
همصحبت شدیم. در میان گفتگو چنین گفت: من ضیا هستم و زاهدان پیاده میشوم. در یزد کارگر ساختمانم. بلوچم و اهل سنت... تمییز و لطیف بود. دربارهی اوضاع معیشت در زاهدان پرسیدم که اشارهای گذرا به نبود کار در زاهدان کرد.
ایام میلاد امام رضا علیه السلام بود و کاروان زیر سایه خورشید بهمراه چند خادم توی مزارشریف بودند. به آنها توصیه کردم که به یکی از مدارس علمیه اهل سنت انجا نیز بروند که بخاطر چند مراسم پشت سر هم واقعا خسته بودند و نرفتند
شیعیان افغانستان با صمیمیت و همدلی در کنار اهل سنت مجاهدت می کردند... در آن روزگار شیعیان و رهبرانشان که عمدتا روحانی بودند، گاهی از مناطقی که اهل سنت در آن زندگی می کردند، نیز حمایت می کردند و به خاطر حفظ جان سنی ها زخمی یا کشته می شدند!
این (داستان) این معنا را می دهد که سطح روابط اجتماعی در هم تنیده به حدی رسیده که سرپرست یک خانواده سنی، به مفهوم برادر بطور عمیقی اعتقاد دارد تا جایی که همسایه شیعی مذهبش را مانند یکی از بزرگان و ارشدهای خانواده اش می پندارد
شیوهای که جهاد برای تعامل با اهلسنت انتخاب کرده بود، شیوه اسلامی همراه با محبت و رسیدگی بود. هیچ هدف سیاسی نداشتیم. مردم هم بالاخره متوجه میشدند....صداقت را میپذیرفتند
یک لحظه دوربین بنده خاموش شد و از ایشان پرسیدم که ملا سعید نظرت درباره امام(ره) چیست؟ دیدم چهره اش به پهنای صورت خیس اشک شد و دستش را روی سینه اش گذاشت و با گریه گفت: «امام(ره) قلب من را تسخیر کرد
در آشنایی با جناب سید شناور که از اهل تسنن بود، دریافتیم ایشان کتابی درباره ی احساسات حضرت علی(ع) به زبان بنگالی نوشته است. وی پس از اهداء نسخه ای از این کتاب با شور و حراراتی شبیه به یک شیعه ی تمام عیار از عشق و علاقه اش به حضرت علی(ع) سخن می گفت
آیت الله شبیری زنجانی در دیدار قائم مقام تولیت حرم امامین عسگریین(ع) به بیان سیره علمای شیعه برای ایجاد الفت میان شیعه و سنی و جلوگیری از اختلاف و تفرقه بین مسلمانان پرداختند و فرمودند: علمای بزرگ و تأثیرگذار شیعه در طول تاریخ، همواره تلاش کردهاند تا احترام اهل تسنن را حفظ ...
بسیاری از ما پیروان مذاهب اسلامی هیچ شناختی از هم نداریم و یا اینکه آگاهی های مان بسیار محدود و آمیخته به داده های نادرست است؛ این فقر، یعنی «فقر شناخت از یکدیگر» می تواند منجر به پیش داوری های غلط و گاه خطرناک شود و در امر «تقریب» میان امت گره بیندازد
رسیدن به وحدت (تأکید میکنم: وحدت واقعی و نه نمایشی) معادلهی چند مجهولی گنگ و پیچیدهای نیست که رسیدن به آن سخت یا محال باشد، اصلا نیاز ندارد مبالغ هنگفت هزینه کنیم، همین که به هم احترام بگذاریم.... همینها مظاهر وحدت اند.
ملا حیدر فهیم یکی از عاشقان واقعی امام(ره) بود. شبانه ملا فهیم را دزدیدند. هرچه ملا حیدر را تهدید کردند، به انقلاب پشت نکرد. گفتند: از امام(ره) دست بردار. گفت: امام(ره) همه چیز من هست. امام خمینی(ره) عشق من هست و از او دست برنمی دارم
بعد از دو سال که یکی از اساتید دانشگاه بلوچ از کاروان سرزمین برادری پرسید و اینکه چرا ادامه پیدا نکرد و ... می گفت اخلاص و صداقتی که در این کاروان بود باعث شد که اثرگذار باشد و در خاطره ها بماند...سریع تندیسی که از کاروان گرفته بود را آورد و گفت این را یادگاری نگه داشتم.
حجت الاسلام دکتر الویری: توفیق این را داشتم که در نخستین کاروان سرزمین برادری حضور داشته باشم. بدون تردید یکی از خوشترین سفرهایم در مناطق سنینشین رقم خورد و هنوز از یافتههای آن سفر بهرهمند هستم
کاروران «ایران سرزمین برادری» یک کار دکوری و نمایشی نبود. یعنی هم شیعیان که مهمان بودند و هم اهل سنت که میزبان بودند، دلشان میخواست این دیدار صورت بگیرد. من احساس می کردم که از دیدن یکدیگر خوشحال هستیم
پس از چند روز اقامه ی نماز که عمدتا شیعیان لبنانی در آن شرکت می کردند، روز جمعه فرا رسید و بنده اعلام آمادگی کردم تا نماز جمعه را نیز برگزار نماییم لیکن شیعیان گفتند این خلاف توافق ما با اهل سنت هست!؟ زیرا آنان در نماز جمعه ما شرکت می کنند
به بیش از 50 کشور جهان سفر کرده بودند. در سفرهای متعددی دانشمندان به ایشان مراجعه می کردند و ضمن استقبال از سخنان ایشان، ابراز می کردند که ما گمان نمی کردیم برای وضعیت جهان اسلام، راه حلی مانده باشد، کاش زودتر با افکار شما آشنا می شدیم
بعد از گذشت سی و هشت سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، هنوز برخی گمان می کنند که این انقلاب، یک انقلاب شیعی بوده است! در حالیکه یک انقلاب اسلامی بود و شیعه و سنی در پیروزی این انقلاب سهم داشتند و دوشادوش یکدیگر در برابر رژیم پهلوی مبارزه کردند
پرسیدم : پس کی می خواهید استراحت کنید؟ تا دیروقت فرصت استراحت نخواهیم داشت! پیرمرد گفت : وقت برای خواب زیاد است! باید از این فرصت های محدودی که در این اماکن مقدس هستیم حداکثر استفاده را ببریم و به زیارت برویم.
هیکل: «مردم مصر از دوران صدر اسلام، آشنایی با اهل بیت پیامبر داشته و آنها را در خاک خود جای داده و محترم شمرده اند و شما احترامی را که مردم مصر به اهل بیت می گذارند، شاید در هیچ کجا، حتی کشورهای عراق و ایران و لبنان هم نظیر آن را ندیده باشید»
سفر آقای احمدینژاد به قاهره از 20 تا 22 بهمن 1391 تاریخ ساز شد...شیخ احمد الطیب شیخ الازهر از این گله کرد که عدهای در مصر شیعه شدهاند و ایران مسئول آن است...اما آقای احمدینژاد گفت: ما مسئولیتهای بزرگتری در جهان اسلام داریم... ما همه مسلمان هستیم.
در این روزها که خبر ارتحال عالم فرزانه سید شهاب الدین شهیدی، مفتی بزرگ احناف در شهر خواف به گوشم رسید به یاد ملاقات چند ماه قبل مان با ایشان افتادم. ایشان در آن دیدار، خاطراتی از رویه ها و مسلک های علمی موجود در پاکستان را بازگو کردند
انقلاب از نظر سیاسی هم در تایلند تاثیر داشت. برای مثال از حدود بیست سال قبل تا کنون، در روز قدس که به دستور امام(ره) بنیان گذاری شد، ما راهپیمایی میکنیم. ما جرات پیدا کردیم و شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل سر دادیم. آن هم جلوی سفارت رژیم صهیونیستی اسرائیل در بانکوک
شما مطمئن باشید بهترین امت از حضرت آدم تا الان، امت ایران هست! علتش این است که ملت ایران با مال و خون خود این نظام اسلامی را حفظ کردند و نزدیک 40 سال هر سختی را تحمل کردند. ولی در زمان پیغمبر(ص) چه شد؟..... اما در ایران شما مطمئن باشید بهترین امت از حضرت آدم تا الان، امت ایران هست! ...
با سه تن از دوستان که یکی از آتها اهل سنت بود، سفری به سیستان و بلوچستان داشتیم. تعاریف قشنگی از آنجا در ذهن مان نبود و بیشتر شنیده بودیم که: «آنجا پر از وهابی هست»، «سر شما که شیعه اید را از تن جدا می کنند» و از این حرفا که خیلی ها از سر ندانستن می زنند.
بنده متولد سال 1342 هستم. زمانی که انقلاب شد بنده در تایلند، مشغول به تحصیل در مقطع دبیرستان بودم...خبردار شدم که یک انقلاب در کشور ایران به رهبری یک روحانی رخ داده است. در اخبار گفته شد که مردم ایران انقلاب کردند و حکومت پادشاهی را سرنگون کردند.
در اندونزی اکثر خانه ها چوبی است وقتی رعد و برق می زند زود آتش می گرد. در یک منطقه ای بر اثر رعد و برق، آتش سوزی رخ داد و همه خانه ها آتش گرفتند به جز یک خانه! وقتی رفتند علت را بفهمند، دیدند عکس امام خمینی(ره) روی دیوار آن نصب بود.
ده سال بود که بچه دار نمی شدیم...روزی دلم شکست و توسلی به امام حسین(ع) کردم. ایشان دو دختر به ما هدیه دادند. دکترها تشخیص دادند که هانیه مبتلا به سرطان روده است. دکترها قطع امید کردند. ظهر عاشورا دلم گرفته بود و امام حسین(علیه السلام) رابه علی اصغرش قسم دادم...
خدمت یکی از علمای بزرگ منطقه رفته بودیم. از حضور ما به عنوان طلاب شیعه در مساجد اهل سنت و تقویت پیام وحدت تقدیر کرد و گفت: «امام حسین علیه السلام چیزی نیست که بتوان داغ او را شنید و تاب آورد. من در تنهایی هایم وقتی کتاب الحسن و الحسین نوشته رشیدرضا را می خوانم اشک می ریزم.»
بنده عبدالکریم فتاحی 50 سال سن دارم. متولد سال 1343 هستم و 4فرزند دارم، سه پسر و یک دختر، منزل ما در شهرستان مریوان است و از برادران اهل تسنن شافعی مذهب هستم.بنده از 25/1/1393 در مرحله جدید عملیات برون مرزی تفحص پیکرهای مطهر شهدا در خاک عراق به همراه بچه های تفحص به دنبال شهدای جای ...
ایشان گفتند در هند با یک دکتر اهل سنت صوفی مسلک از قادری ها دیدار کردم که بیش از صد کتاب درباره فضایل اخلاقی و مقامات عرفانی أمام علی علیه السلام نوشته بود که بیش از بیست تا از آنها را به من نشان داد. گفت الان هم شروع کرده ام و دارم درباره حضرت زهرا سلام الله علیها کتبی را جمع ...
خیلی برایم جالب بود که با این مقام و تحصیلات و...اصلا به یک نظامی شبیه نبود. بیشتر به یک عارف و عابد می نمود. وقتی نام پیامبر(ص) در میان می آمد از جایش بلند می شد! درود می فرستاد. وقتی من می خواستم از اطاق بیرون بروم برای احترام از جایش بلند می شد...به نظرم یک استاد تمام کمال اخلاق ...