اگر تقدیرمان تقدیر اسلام است باور کن/
شریکِ تا ابد هستیم در تقدیر یکدیگر /
نمی بُرید تیغ داعشی ها از همان اول /
اگر هر یک دمی بودیم از شمشیر یکدیگر
من و تو جنگ اُحد را کنار هم بودیم /
چرا سلاح بگیریم رو به سنگر هم؟ /
مگر که جان نسپردیم روی یک دامن؟/
مگر نماز نخواندیم رو به پیکر هم؟
راه بسیار است اما مقصد و رهبر یکی است /
گر چه هفتاد و دو دین داریم، پیغمبر یکی است /
یوسف مصری و بنیامین کنعانی شدیم /
ما برادرهای دور افتاده را مادر یکی است
فصل نوبر شدن خوشه ی «حبل الله» است/
فصل یک حادثه دریا شدن باران ها /
اُمت واحده یک نقشه ی جغرافی نیست/
در دل همدلی ماست الهستان ها!
بگو به باد؛ بپوشد لباسِ نامه بَران را /
به گوشِ قُدس رسانَد سلامِ همسفران را /
بگوید؛ این همه، آماده اند تا چو شهیدان/
کنند سویِ تو هموار، راهِ رهگذران را
مسلمانیم اما آه از اینگونه مسلمانی /
نصیب ما نشد غیر از پریشانی پریشانی /
ندانستیم از اسلام جز نفرین و جز نفرت/
نفهمیدیم از دین خدا غیر از رجزخوانی
چون دانه های روشن تسبیح با همیم/
در هم تنیده سلسله ی دانه ها به هم/
اعجاز بی نظیر تو عشق است و عشق تو/
ما را رسانده از دل ویرانه ها به هم...
وقتی پدر تویی , همه ی ما برادریم سوی تو می دویم...که تنها تو مقصدی
وقتی پدر تویی , همه ی ما برادریم /
سوی تو می دویم...که تنها تو مقصدی
دو شعر زیبای تقریبی
کافی ست دگر بگو مگو، ای یاران! /
چون گل باشید خنده رو، ای یاران! /
هم رتبه ی فرمان «اطیعوا الله» است/
فرمان «و لا تنازعوا» ای یارن!