در یکی از معتبر ترین کتب فقهی معاصر اهل سنت نیز مطلبی وجود دارد که میگوید: نظر جمهور علما مبتنی است بر جواز بارسفر بستن برای زیارت قبور بویژه قبور انبیاء و صالحین.
آن مرحوم، گاه به گاه از دارالتقریب یاد می کرد. یک بار در جلسه ی درس، در مسجد بالا سر، از ایشان شنیدم که فرمود: امر تقریب در حال پیشرفت است و ما شکر می کنیم خدا را که در این کار سهمی داشتیم.
روزنامه اطلاعات گزارش داد: «... گروهی از جوانان ترکمن با حمل پلاکاردهایی که روی آن نوشته بود: "تشیع، تسنن، پیوندتان مبارک" همبستگی خود را با مبارزات مسلمانان شیعه این شهر اعلام داشتند.»
در عالم بدون منطق، هرنوع حرکت علمی - فلسفی مخالف با اصول تحجر قرون وسطایی، چه از سوی فقیهی ابراز شود یا فیلسوف و مفسر قرآن، از نظر آنان موجب «کفر» و «فسق» و «خروج از دین» می گردد.
کافران، برادران و خواهران نوعی ما هستند. ولی مسلمانان، علاوه بر اینکه برادران و خواهران نوعی مایند، برادران و خواهران دینی ما محسوب می شوند. پس در اینجا تجاذب و تعاطف و تعامل، از نیروی مضاعفی برخوردار است. برادران و خواهران نسبی مسلمان، یک درجه به ما نزدیک ترند.
مطرح کردن مسائل خلاف، در مجمع عدل و انصاف، مستلزم جوی پاکیزه و صاف از اتهام و اجحاف است. پس باید ابتداء اخوت را تحکیم بخشید و حلاوت و صمیمیت را به مذاق اشتیاق چشید و پرونده شقاق را در هم نوردید و ریشه کینه را از سینه برکشید، آنگاه در فضائی آکنده از مودت بتحکیم وحدت پرداخت، ساده ...
آری متابعت أهواء ما را متفرقه کشانید. و از سریر عظمت بر خاکستر مذلت نشانید. سلطه جویی بغاة طغاة از یک طرف و سلطه پذیری جهال از طرف دیگر مصائب و مأساة آفرید. جمع ما را به فرقه، و عزت مان را به ذلت، و شکوهمان را به ستوه آوردند.
فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسى است که در راه خدا شمشیر کشیده است. بدین سان وحدت عملى تحقق مىیابد.
اگر «روح» حادثۀ عظیم غدیر را نیز دریابیم و ملتفت «معیارها»ی الهی و «شخصیت» باعظمت صاحب غدیر نیز شویم، آنگاه وحدتبخشی غدیر در سطح امت اسلامی نمایان میشود.
علت ضعیف بودن سند این روایت آنست که دستکم سه تن از واسطه های نقل این عبارت، از سوی رجال شناسان عالیقدر شیعه متهم به ضعف و غلو (انحراف از تشیع از سنخ افراطی گری) شده اند بنابراین سندش به شدت ضعیف است.
هیچ روایت معتبری نداریم که ائمه(ع) توصیه فرموده باشند که شیعیان این دو نفر را با ذکر نام لعنت کنند. آنچه در زیارتهای مشهور و معتبر داریم نیز «لعن کلی ظالمان» است و در هیچ زیارت معتبری با ذکر نام به لعن حضرات ابوبکر و عمر پرداخته نشده است.
گفت همان طور که در سیره ائمه ما هست آنها در زمان حیاتشان هیچ جایی دیده نشده است به خلفا بد بگویند لذا ما حق نداریم چنین کاری را بکنیم... شما در کدام روایت و سند تاریخی سراغ دارید که ائمه گرامی ما خلفا را لعن کرده باشند؟