حوزه علمیه تا آزادی قدس در کنار مردم فلسطین خواهد بود، حوزه علمیه وظیفه شرعی خود را دفاع از مظلوم میداند، حوزه علمیه مبارزه با اسرائیل ظالم را یک امر جهادی میداند، حوزه علمیه.....
این جملات، شعارهایی است که از آغاز طوفان الاقصی بطور مداوم از تریبون های حوزوی شنیده میشود. ...
درمورد کمک به اهلسنت، فقهای بزرگ شیعه مانند مرحوم آقا سید محمد کاظم طباطبایی یزدی صاحب عروه در مورد اشغال کشور مسلمان لیبی، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی درباره اشغال فلسطین، امام شیخ محمد حسین کاشف الغطاء، مرحوم آیت الله العظمی حکیم و آیت الله العظمی خوئی و خیلی دیگر از ...
خب جناب مولوی! بالاخره جنگ یا صلح؟ مقاومت یا گفتگو؟ تکلیف مخاطب را مشخص کنید! گویا جناب مولوی متوجه اقتضائات کلام خود نیست.اگر شما قائل به صلح و گفتگو هستید، منطقا از هرگونه کنشگری که مانع از گسترش جنگ میشود، باید قدردانی کنید. اما اگر طرفدار مقاومت هستید، چرا حرف از به رسمیت ...
داستان اسرائیل صرفا داستان گرفتن یک سرزمین فلسطین نیست، بلکه مسئله ی حمله به اسلام و ایجاد خطر برای اسلام در منطقه است؛ یعنی اسرائیل فقط دشمن مردم فلسطین نیست، بلکه دشمن اسلام است.
بهترین نشانه اسلام همان وحدت بین مسلمین است. اسلام همه چیزهای دیگر را ملغا کرده است. اگر انسانهایی مسلمان شدند و زبانشان مختلف است، اختلاف زبان نباید موجب دوگانگی شود. اگر از حیث منطقه جغرافیایی یا سکونت مختلفند... همین که مسلمان شدند، اسلام همه آنها را با یک چشم مینگرد و به ...
کدام مسلمانی است که بخواند مسلمانی با تاتارهای بربر علیه برادران مسلمان خود که قرآن می خوانند و به احکام شرع عمل میکنند، همداستان شده و از ذکر نام این افراد خجالت زده نشود؟! کدام مسلمانی است که فتوای عالمی را درباره جواز قتل مسلمانان مخالف مذهب خود بخواند و از آن خشنود شود و ...
حدیث منقول در کتاب کافی از پیامبر مبنی بر دستورایشان به تهمت زدن، فحاشی کردن، غیبت کردن و بدگویی کردن افراد اهل بدعت و شک و شبهه، دارای سند صحیح در کتاب کافی است. اما محتوای آن مبنی بر تهمت زدن به مخالفین و اهل بدعت به یقین باطل است و با قرآن، سنت قطعی امامان و حکم قطعی عقل در ...
ایشان در رفتار و گفتار خود راه کارهای مناسبی برای این مهم ارائه کرده اند؛ مهم ترین آنها عبارتند از: استدلال بر اصول و تعالیم مشترک میان مسلمانان مانند قرآن و سیره نبوی؛ احترام به مخالفان و عقاید و باورهای مخاطبان؛ تحمل دیدگاه های مخالفان و گوش دادن به نظر آنان.
شرایطی واقعی بر هر منطقه حکمفرما است و تأثیر جانبی خود را بر نوع قانون اساسی که قرار است در آن منطقه اجرا شود میگذارد و بلکه برخی از اصول کلی قانون اساسی، بیانگر نمونه اجتهادی اسلام در قالب کاربردی آن است اما روح کلی و میانی اصولی و اساسی، همچنان در مجموع قانون اساسی یکی است.
از این فرمایش حضرت امام به دست میآید که نمیبایست در بین عامه و اذهان مردم کوچه و بازار، چه شیعه و چه سنی مسائل اختلافی را مطرح کرد.
میرزا می فرماید: اینان فرزندان ما هستند که با هم نزاع کرده اند؛ خودمان آن را حل خواهیم کرد.
اختلافات دینی و مذهبی را بپذیریم، اما برپایهٔ آنها جبهه سازی نکنیم؛ سخن از حق و باطل یا کفر و ایمان نگوییم؛ اختلافات را در هر حدی و به هر دلیلی که پدید آمده اند، به رسمیت بشناسیم، و با مخالفان همانگونه رفتار کنیم که دوست داریم آنان با ما رفتار کنند...
دین ملاتی است که انسانها را منسجم و به هم متصل میکند. ارتباطی که دین بین دو انسان به وجود می آورد، بیشتر از ارتباطی است که بین انسان و بدن او وجود دارد. گاهی دست ها از پیکر جدا می شوند، اما دو نفر از هم جدا نمیشوند. شهدای کربلا بدن هایشان ریز ریز شد، اما ارتباطشان قطع نشد.
ترقی و تعالی هر قومی به این خواهد شد که جامع میان خودشان را نگهداری کنند و به واسطه ترقی آن جامع ترقی کنند غرض اصلی ما یک جامعه ای است که یک قسمت بزرگ دنیا در آن جامعه شرکت دارد و آن اسلام است.
آن ملاى کمعقل شیعه کتابى مىنویسد و به مقدسات مذهبى اهل سنت بدگویى مىکند و آن دشمن مکار خارجى کتاب مذکور را نزد دانشمند کمعقل سنى مىفرستد و مىگوید مذهب ما در خطر است، شیعیان بر ما و بر مذهب ما ستم روا مىدارند، در این کتاب از ما بدگویى کردهاند، چرا احساس مسئولیت ...
در راه تقریب نباید اصول یکدیگر را زیر سوال ببریم. وقتی که یک مذهب به اصلی قائل است با زیر سؤال بردن آن اصل که وحدت برقرار نمیشود! مسئله عدالت صحابه برای اهل سنت اصل است. روایات و احکام آنها همه از طریق اینهاست. اگر صحابه زیر سؤال رفتند٬ دیگر چیزی برایشان باقی نمی ماند؛ همان طور ...
به نظر من باید کارهای علمی و فرهنگی گسترده ای انجام داد؛ مثلاً بیایید آیات قرآن را که درباره انصار و مهاجرین و صحابه هست، همه را به طور مستوفا جمع بکنید و تاریخ و لحن آنها را ببینید؛ سپس نظر بدهید که آیا میشود همه آن آیات یک مرتبه با یک حدیثی که میگوید: «ارتد الناس بعد رسول الله ...
آیت الله بروجردی اصرار داشت که ما باید حدیث ثقلین را معیار قرار بدهیم نه احادیث مربوط به خلافت را. ما در مسئلۀ خلافت با اهل سنت اختلاف داشته ایم، اما الان که خلافتی در بین نیست بر سر آن دعوا کنیم. آن بعد ولایت که به کار امروز ما می آید، حجیت و به تعبیر ایشان مرجعیت علمی اهل بیت ...
خوشبختانه امروز به موازات بیداری سیاسی، بیداری دینی هم پدید آمده است. درسده ی اخیر و بخصوص پس از دو جنگ جهانی که در سده چهاردهم هجری و بیستم میلادی رخ داد، مسلمانان نه تنها از پیشرفت غرب و عقب ماندن خود در زمینه های مختلف صنعت آگاه شدند، بلکه بسیاری از روشن بینان آنان دریافتند ...
باید با یک نظر تسامح یا عذر تراشی به یکدیگر نگاه کنیم و به همدیگر حق بدهیم تا هر کسی نظر خود را طرح کند و بی جهت هم کسی را تکفیر و تفسیق نکنیم و لوازم گفته های دیگران را بر گردنشان نگذاریم.
در فرموده خداوند متعال: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ..﴾ یک قاعده کلی است و همه ی جزئیات باید تحت حکومت این قاعده باشند، پس اگر نصوصی را دیدیم که غیبت و توهین و ... را جایز می داند می گوییم: قاعده کلی است که حاکم بر این نصوص است، نه این که این نصوص قاعده کلی را تخصیص بزنند.
در سطح بالای فکری مسلمانان، همیشه همزیستی برقرار بوده و روش امامان اهل بیت(ع) بهترین نمونه برای همزیستی اسلامی است. حضرت امیر(ع) با آنکه خود را خلیفه پیغمبر (ص) میدانست و دیگران را غاصب می شمرد، با ابوبکر، عمر و عثمان هم زیستی داشت.
اگر مدخل تقریب را سیاسی کنیم، به این معناست که تقریب بین فرقه ها با عنوان اولی جزء شرع نیست و چیزی به نام تقریب بین مسلمانان در متون قرآن و سنت وجود ندارد، و ضرورت و اضطرار مسلمانان را وادار به همگرایی و همبستگی کرده است و چنانچه این ضرورت نباشد وحدتی هم نیست.
چرا رُفِعَ القلم؟ این از کجا آمده است؟ انحراف مسیحی در طایفه ی شیعی روزنهای پیدا میکند که بتواند وارد شود، اگر بخواهد بگوید از تعالیم امام صادق است، هرگز کسی نمیتواند قبول کند. همه میدانند امام صادق شیعه را به تقوا و اجتناب از گناه دعوت میکند.
در یکی از معتبر ترین کتب فقهی معاصر اهل سنت نیز مطلبی وجود دارد که میگوید: نظر جمهور علما مبتنی است بر جواز بارسفر بستن برای زیارت قبور بویژه قبور انبیاء و صالحین.
آن مرحوم، گاه به گاه از دارالتقریب یاد می کرد. یک بار در جلسه ی درس، در مسجد بالا سر، از ایشان شنیدم که فرمود: امر تقریب در حال پیشرفت است و ما شکر می کنیم خدا را که در این کار سهمی داشتیم.
روزنامه اطلاعات گزارش داد: «... گروهی از جوانان ترکمن با حمل پلاکاردهایی که روی آن نوشته بود: "تشیع، تسنن، پیوندتان مبارک" همبستگی خود را با مبارزات مسلمانان شیعه این شهر اعلام داشتند.»
در عالم بدون منطق، هرنوع حرکت علمی - فلسفی مخالف با اصول تحجر قرون وسطایی، چه از سوی فقیهی ابراز شود یا فیلسوف و مفسر قرآن، از نظر آنان موجب «کفر» و «فسق» و «خروج از دین» می گردد.
کافران، برادران و خواهران نوعی ما هستند. ولی مسلمانان، علاوه بر اینکه برادران و خواهران نوعی مایند، برادران و خواهران دینی ما محسوب می شوند. پس در اینجا تجاذب و تعاطف و تعامل، از نیروی مضاعفی برخوردار است. برادران و خواهران نسبی مسلمان، یک درجه به ما نزدیک ترند.
مطرح کردن مسائل خلاف، در مجمع عدل و انصاف، مستلزم جوی پاکیزه و صاف از اتهام و اجحاف است. پس باید ابتداء اخوت را تحکیم بخشید و حلاوت و صمیمیت را به مذاق اشتیاق چشید و پرونده شقاق را در هم نوردید و ریشه کینه را از سینه برکشید، آنگاه در فضائی آکنده از مودت بتحکیم وحدت پرداخت، ساده ...
آری متابعت أهواء ما را متفرقه کشانید. و از سریر عظمت بر خاکستر مذلت نشانید. سلطه جویی بغاة طغاة از یک طرف و سلطه پذیری جهال از طرف دیگر مصائب و مأساة آفرید. جمع ما را به فرقه، و عزت مان را به ذلت، و شکوهمان را به ستوه آوردند.
فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسى است که در راه خدا شمشیر کشیده است. بدین سان وحدت عملى تحقق مىیابد.
اگر «روح» حادثۀ عظیم غدیر را نیز دریابیم و ملتفت «معیارها»ی الهی و «شخصیت» باعظمت صاحب غدیر نیز شویم، آنگاه وحدتبخشی غدیر در سطح امت اسلامی نمایان میشود.
علت ضعیف بودن سند این روایت آنست که دستکم سه تن از واسطه های نقل این عبارت، از سوی رجال شناسان عالیقدر شیعه متهم به ضعف و غلو (انحراف از تشیع از سنخ افراطی گری) شده اند بنابراین سندش به شدت ضعیف است.
هیچ روایت معتبری نداریم که ائمه(ع) توصیه فرموده باشند که شیعیان این دو نفر را با ذکر نام لعنت کنند. آنچه در زیارتهای مشهور و معتبر داریم نیز «لعن کلی ظالمان» است و در هیچ زیارت معتبری با ذکر نام به لعن حضرات ابوبکر و عمر پرداخته نشده است.
گفت همان طور که در سیره ائمه ما هست آنها در زمان حیاتشان هیچ جایی دیده نشده است به خلفا بد بگویند لذا ما حق نداریم چنین کاری را بکنیم... شما در کدام روایت و سند تاریخی سراغ دارید که ائمه گرامی ما خلفا را لعن کرده باشند؟