ما بچه بودیم و یادم هست که پدرم از روی کتاب امام حسین(ع) در ماه رمضان، قبل از اذان برای ما میخواندند و خودشان گریه میکردند و بعد با همان حالت به سمت مسجد میرفتند و اذان میگفتند.
قضیه عاشورا یک قضیه عام اسلامی است و به یک مذهب خاص اختصاص ندارد. خاستگاه قیام کربلا عناوین اسلامی است و این مساله در بیانات و موضعگیریهای امام حسین علیه السلام از آغاز تا شهادت به خوبی تجسم یافته است.
ویژگی شیخ زکزاکی این بود که از اختلافات عبور کرده بود. شیخ هیچ مسجد شیعهای تأسیس نکرد. چرا که معتقد بود مسجد خانۀ خداست و هرکس که به خدا و پیامبر اعتقاد داشته باشد، مسلمان است.
بخشی از این کتاب، زیارت قبرستان بقیع است و در آنجا، زیارت نامه ای برای «اهل بیت» آورده که در نوع خود کم نظیر و شاید بی نظیر باشد.
زمان و مکان درس گفتنش را پرسیدم و به حلقه ی درسش در مسجد رأس الحسین(ع) رفتم. مشغول تدریس اصول فقه در مبحث عام و خاص بود. پی بردم که دانشی فراوان دارد و حس کردم که گمشده ی من است.
اگر اسلام و تشیع برای زندگی برنامه دارند و اگر قرائت ما از دین یک قرائت حیات بخش است، باید لوازم حیات را هم مراعات کرده باشد. یکی از لوازم بدیهی حیات حفظ حرمت دیگران و احترام به آنان است.
هر مسلمانی که به پروردگار یکتا ایمان داشته و به یگانگی او و رسالت حضرت محمّد(ص) شهادت دهد، منکر ضروری دین اسلام نباشد و به ارکان دین اسلام اعتقاد داشته و از نماز، علم و اطلاع کافی داشته باشد، شایسته امامت نماز است...
فرمود: «فانما انتم اخوان فی دین الله ما فرق بینکم الا خبث السرائر وسوء الضمائر» برای اینکه بفهمید عامل اختلاف چیست، درون خود را بشکافید تا بیابید که بد طینتی عامل اختلاف است. مقام خواهی و سوء ضمیر عامل اختلاف است.
شهنواز روایتی است بی پرده از واقعیت های اهل سنت سیستان و بلوچستان و نوع برخورد و نگاه های مسئولین و جریان های تند افراطی شیعی به آنان. روایتی که نشات گرفته از یک تعامل بی واسطه و نزدیک با آنان است و پاسخی است روشن و محکم به توهمات و پیش فرض های مسموم ما نسبت به آنها.
کاشف الغطاء در نامه خود(این نامه در تاریخ ۲۸ شوال ۱۳۷۳؛ یعنی دقیقا در سال وفات ایشان ارسال شد)، که شامل پیام و راهکار ایشان برای پایان بخشیدن به جنگ و اختلاف مردم بحرین بود...
بعضی مواقع حضرت با خلفا شدیدا مخالف بوده است، لکن اختلاف نظر باعث نشده که علی علیه السلام با آنها همکاری نکند. تقریبا در دوران خلفا، على علیه السلام قاضی بوده است، ولی نه قاضی رسمی. در جنگ ها مورد مشورت خلفا قرار می گرفت.
به صورت یک عادت مذموم عمومی در آمده بود و حتی عالمان نیز توان رویارویی با آن را نداشتند. بعد از این بود که علامه کاشف الغطاء تصمیم گرفت برای حل بحران و جلوگیری از توهین به سنیها و نیز اعمال منکری که این عده انجام دادند، وارد میدان شود.