صاحب خانه با اینکه سنّی بود از اینکه مهمانی برایش آمده که زائر امام حسین «ع» است، خیلی خوشحال شد. خیلی فقیر بود. هرچه اصرار کرد بفرمایید داخل قبول نکردیم. آخرش رفت قالی زیر پای خود و زن و بچه اش را جمع کرد و آورد برای ما پهن کرد! تمام مدتی هم که داشتیم غذا می خوردیم یک گوشه نشسته ...
گروهی را که در آن زیارتگاه [مشهد رأس الحسین (ع)] دیدم از خضوع و توسل و تبرک جستن به ضریح و گریه و دعا چیزی از زائران حرم سید الشهداء در کربلا یا حضرت رضا در مشهد کم نداشتند. حقیقت این است که مردم قاهره در محبت اهل بیت، شیعة به تمام معنی هستند، ولی تبلیغات و بلکه اعمال قدرت آل عثمان ...
این مادر شهید دوست داشتنی که همه مردم شهر او را می شناسند به قدری در بین مردم عزیز و گرامی بود که نماز میت وی علاوه بر مسجد جامع با حضور شیعیان، در یکی از مساجد اهل تسنن مجاور خانه اش با حضور اهل سنت این شهرستان خوانده شد.
یک خانواده اهل سنت روز عاشورا مجلس عزاداری برای امام حسین «ع» گرفته بودند و ما را هم دعوت کرده بودند. خیلی ما را تحویل گرفتند. سفره پهن کردند و حسابی پذیرایی کردند. یک روحانی سید هم همراه من بود. بعد گفتند ما با آقاسید در اتاق کار خصوصی داریم!
«مولوی قمرالدین! یادتان هست که من آمدم به مسجد شما؟ به شما گفتم که بین دوازده ربیع که شما جشن می گیرید و هفده ربیع که ما، این پنج روز - یک هفته را عید اعلان کنیم. شما هم قبول کردید. یادتان هست؟»
مولوی چشمهایش را ریز می کند و به رهبر نگاه می کند. انگار تازه آقا را به جا آورده است. ...
گفتم امشب در حسنیه پادگان دعای کمیل داریم، اگر خواستید تشریف بیاورید. گفت حتما می آیم.
شب مشغول تدارکات شروع مراسم بودیم که بچه ها صدا زدند که حاج آقا بیا ببین دم در چه خبره!
دیدم ماموستا در حالی که اشک از چشمانش جاری بود با تمام اهالی روستا برای شرکت در مراسم آمده بودند.
و ...
برای تاثیرگذاری در سطح جهان اسلام، باید اول ارتباط موثر برقرار کنیم. دوم اینکه ارتباط ما به انس و عاطفه کشیده بشود. بعد از این است که نوبت پیام رسانی می رسد. بدون این مرحله اول و دوم، پیام رسانی موثر شکل نمی گیرد.
به من گله کردند و گفتند در یکی از ایستگاههای مسیر در سمت رضوی، یک روحانی شیعه حرفهای خیلی تندی به ایشان زده تا جایی که برخی شان قصد برگشت داشته اند! من متعجب بودم که چرا برخی می خواهند این رابطه محبت با اهل بیت علیهم السلام را هم قطع کنند! اینها چطور اسم خودشان را شیعه گذاشته اند!
برخی موتورسوارها که یکی شان هم در کسوت روحانی بود وقتی اینها را از لباس و چهره شان شناختند کلماتی ناروا نثار کردند! در عجب ماندم که چطور روایات اهل بیت علیهم السلام تعبیر می شود که آنگونه به مخاطبان خود خطاب و عتاب می کردند که: کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا! البته انصاف ...
آقا با مهربانی همیشگی و با صدای پرطنین خود فرمودند: آنانی که این مسائل را مطرح می کنند، نه شیعه هستند و نه سنی! این ها هدفشان ایجاد تفرقه است. سنی بودن دلیلی برای بی اعتمادی نیست و نباید باشد.
گفت: بروید آزادش کنید! گفتند: چرا؟ نمی شود! آن پسر با کومله ها همکاری دارد و برایشان بار برده است. گفت: من به مادرش قول داده ام که آزادش می کنم! به ایشان گفتند: نباید به خاطر گریه و زاری یک مادر، احساساتی تصمیم بگیرید! شهید نصراللهی گفت: اتفاقاً آمد و فحشم داد! از نماز که بیرون آمدم ...
داشت حرف می زد که یکی از میان جمعیت بلند شد و به زبان کردی فحشش داد و گفت: ما گول شما جاش (مزدور) ها را نمی خوریم و تا پای جان علیه جمهوری اسلامی می جنگیم! گفتم: ترجمه کنم؟ گفت نه، فهمیدم چی گفت. توهین کرد. بعد خیلی آرام گفت: بیا با هم حرف بزنیم!