از محمد عماره سوال کردم آیا ازدواج مسلمان با کافر جایز است؟ وی پاسخ منفی داد. فتواهایی را از کتاب حضرت امام درباره مجوز ازدواج شیعه با سنی نشان وی دادم. چند مسئله دیگر که دلالت بر این داشت که اهل سنت از نظر حضرت امام کافر نیستند، به وی نشان دادم و گفتم تا آنجا که من اطلاع دارم ...
اول: مهمانِ بلوچ سال ها پیش برای تحقیق "نفحات نفت" تصمیم گرفته بودم به بعضی از جزایر غیرمشهور خلیج فارس و دریای عمان سری بزنم تا مقایسه ای داشته باشم میان جزایر منطقه ی آزاد و باقی. رفتم به اسکله و با هم سر و فرزندم سوار قایقی شدیم که هنوز پنج نفر
گفت اسم من «سید علی خمینی» است! از او پرسیدم دلیلش چیست؟ گفت پدرم هم امام علی را خیلی دوست داشته و هم امام خمینی را، بخاطر همین اسم من را گذاشته «سیدعلی خمینی»! جالب این که این بنده خدا اهل سنت بود! بعد یک خانمی آمد که اسمش «بهشت زهرا» بود! دلیل این هم این بود که به امام خیلی علاقه ...
همه جان و روح من فدای امام رضا علیه السلام من آن قدر این امام پاک و معصوم را دوست دارم که حاضرم نه یک بار که صدها بار به خاطرش جان دهم.
گفت به ایران که بروی پیش خمینی هم می روی؟ گفتم آرزویش را دارم که بشود. گفت اگر پیش خمینی رفتی این پیغام مرا به او برسان: «الشعب المصری لیس شیعة و لا سنة، بل کلهم شیعتک! ملت مصر نه شیعه هستند و نه سنی. بلکه همه پیرو تو هستند!»
- با همین لباس همه جای عالم را گشته ام و هیچ کس از این لباس چیزی نگفته است... شنیده ام در تهران به این لباس حرمت نمی گذارند!
آخرهای دیدار که قرار شد فرزند شهید شوشتری تندیس سرزمین برادری را اهدا کند، پدر شهید تازه فهمید که او فرزند شهید شوشتری است. او را بغل کرد و اشک در چشمانش حلقه زد.
درود بر روح شهید نورعلی شوشتری که بعد از گذشت چند سال از شهادتش، هنوز در دل اهالی سیستان و بلوچستان جای دارد.
دکتر الویری می پرسد: طلبه های شما معافیت خدمت هم دارند؟ مولوی دوباره لبخند می زند و می گوید: نه، باید خدمت بروند. این سؤال بیشتر از همه برای دکتر الویری که خود یک طلبه است، تعجب آور است.
کاروان سرزمین برادری که با هدف ایجاد وحدت بین سنی و شیعه شکل گرفته با حاشیه های جالبی همراه بوده است.
در جلسه آخر از او پرسیدم نظر شما نسبت به ایران چیست؟ گفت «نسبت به ایران یکسری شبهه دارم که باید برای من حل شود.» بعد رو به ما کرد و گفت «ولی می دانم شماها آدم های خوبی هستید!»
از یک شهروند معمولی اهل قاهره پرسیدم: «اینَ راس الحسین؟» گفت «راس سیدالحسین علیه السلام»! بعد آدرس را به من داد. من از خجالت آب شدم که منِ آخوند شیعه چقدر راحت اسم امام حسین «ع» را بدون «سید» و بدون «علیه السلام» به کار بردم و این سنّی شافعی چقدر روی احترام به امام حسین «ع» حساس ...
اما یک چیز را خوب به یاد دارم که وقتی بحث مان تمام شد، من چقدر خودم را بعنوان یک جوان شیعه اثنی عشری نزدیک به برادران سنی ام می دیدم که گرایشاتی حتی سلفی داشتند. ما هر سه داشتیم در برابر یک مسیحی با استدلالاتی مشابه، از اسلام دفاع می کردیم!