حوزه علمیه تا آزادی قدس در کنار مردم فلسطین خواهد بود، حوزه علمیه وظیفه شرعی خود را دفاع از مظلوم میداند، حوزه علمیه مبارزه با اسرائیل ظالم را یک امر جهادی میداند، حوزه علمیه.....
این جملات، شعارهایی است که از آغاز طوفان الاقصی بطور مداوم از تریبون های حوزوی شنیده میشود. ...
درمورد کمک به اهلسنت، فقهای بزرگ شیعه مانند مرحوم آقا سید محمد کاظم طباطبایی یزدی صاحب عروه در مورد اشغال کشور مسلمان لیبی، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی درباره اشغال فلسطین، امام شیخ محمد حسین کاشف الغطاء، مرحوم آیت الله العظمی حکیم و آیت الله العظمی خوئی و خیلی دیگر از ...
بهترین نشانه اسلام همان وحدت بین مسلمین است. اسلام همه چیزهای دیگر را ملغا کرده است. اگر انسانهایی مسلمان شدند و زبانشان مختلف است، اختلاف زبان نباید موجب دوگانگی شود. اگر از حیث منطقه جغرافیایی یا سکونت مختلفند... همین که مسلمان شدند، اسلام همه آنها را با یک چشم مینگرد و به ...
حدیث منقول در کتاب کافی از پیامبر مبنی بر دستورایشان به تهمت زدن، فحاشی کردن، غیبت کردن و بدگویی کردن افراد اهل بدعت و شک و شبهه، دارای سند صحیح در کتاب کافی است. اما محتوای آن مبنی بر تهمت زدن به مخالفین و اهل بدعت به یقین باطل است و با قرآن، سنت قطعی امامان و حکم قطعی عقل در ...
شرایطی واقعی بر هر منطقه حکمفرما است و تأثیر جانبی خود را بر نوع قانون اساسی که قرار است در آن منطقه اجرا شود میگذارد و بلکه برخی از اصول کلی قانون اساسی، بیانگر نمونه اجتهادی اسلام در قالب کاربردی آن است اما روح کلی و میانی اصولی و اساسی، همچنان در مجموع قانون اساسی یکی است.
اختلافات دینی و مذهبی را بپذیریم، اما برپایهٔ آنها جبهه سازی نکنیم؛ سخن از حق و باطل یا کفر و ایمان نگوییم؛ اختلافات را در هر حدی و به هر دلیلی که پدید آمده اند، به رسمیت بشناسیم، و با مخالفان همانگونه رفتار کنیم که دوست داریم آنان با ما رفتار کنند...
دین ملاتی است که انسانها را منسجم و به هم متصل میکند. ارتباطی که دین بین دو انسان به وجود می آورد، بیشتر از ارتباطی است که بین انسان و بدن او وجود دارد. گاهی دست ها از پیکر جدا می شوند، اما دو نفر از هم جدا نمیشوند. شهدای کربلا بدن هایشان ریز ریز شد، اما ارتباطشان قطع نشد.
آن ملاى کمعقل شیعه کتابى مىنویسد و به مقدسات مذهبى اهل سنت بدگویى مىکند و آن دشمن مکار خارجى کتاب مذکور را نزد دانشمند کمعقل سنى مىفرستد و مىگوید مذهب ما در خطر است، شیعیان بر ما و بر مذهب ما ستم روا مىدارند، در این کتاب از ما بدگویى کردهاند، چرا احساس مسئولیت ...
در راه تقریب نباید اصول یکدیگر را زیر سوال ببریم. وقتی که یک مذهب به اصلی قائل است با زیر سؤال بردن آن اصل که وحدت برقرار نمیشود! مسئله عدالت صحابه برای اهل سنت اصل است. روایات و احکام آنها همه از طریق اینهاست. اگر صحابه زیر سؤال رفتند٬ دیگر چیزی برایشان باقی نمی ماند؛ همان طور ...
به نظر من باید کارهای علمی و فرهنگی گسترده ای انجام داد؛ مثلاً بیایید آیات قرآن را که درباره انصار و مهاجرین و صحابه هست، همه را به طور مستوفا جمع بکنید و تاریخ و لحن آنها را ببینید؛ سپس نظر بدهید که آیا میشود همه آن آیات یک مرتبه با یک حدیثی که میگوید: «ارتد الناس بعد رسول الله ...
آیت الله بروجردی اصرار داشت که ما باید حدیث ثقلین را معیار قرار بدهیم نه احادیث مربوط به خلافت را. ما در مسئلۀ خلافت با اهل سنت اختلاف داشته ایم، اما الان که خلافتی در بین نیست بر سر آن دعوا کنیم. آن بعد ولایت که به کار امروز ما می آید، حجیت و به تعبیر ایشان مرجعیت علمی اهل بیت ...
باید با یک نظر تسامح یا عذر تراشی به یکدیگر نگاه کنیم و به همدیگر حق بدهیم تا هر کسی نظر خود را طرح کند و بی جهت هم کسی را تکفیر و تفسیق نکنیم و لوازم گفته های دیگران را بر گردنشان نگذاریم.
در فرموده خداوند متعال: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ..﴾ یک قاعده کلی است و همه ی جزئیات باید تحت حکومت این قاعده باشند، پس اگر نصوصی را دیدیم که غیبت و توهین و ... را جایز می داند می گوییم: قاعده کلی است که حاکم بر این نصوص است، نه این که این نصوص قاعده کلی را تخصیص بزنند.
در سطح بالای فکری مسلمانان، همیشه همزیستی برقرار بوده و روش امامان اهل بیت(ع) بهترین نمونه برای همزیستی اسلامی است. حضرت امیر(ع) با آنکه خود را خلیفه پیغمبر (ص) میدانست و دیگران را غاصب می شمرد، با ابوبکر، عمر و عثمان هم زیستی داشت.
اگر مدخل تقریب را سیاسی کنیم، به این معناست که تقریب بین فرقه ها با عنوان اولی جزء شرع نیست و چیزی به نام تقریب بین مسلمانان در متون قرآن و سنت وجود ندارد، و ضرورت و اضطرار مسلمانان را وادار به همگرایی و همبستگی کرده است و چنانچه این ضرورت نباشد وحدتی هم نیست.
چرا رُفِعَ القلم؟ این از کجا آمده است؟ انحراف مسیحی در طایفه ی شیعی روزنهای پیدا میکند که بتواند وارد شود، اگر بخواهد بگوید از تعالیم امام صادق است، هرگز کسی نمیتواند قبول کند. همه میدانند امام صادق شیعه را به تقوا و اجتناب از گناه دعوت میکند.
در عالم بدون منطق، هرنوع حرکت علمی - فلسفی مخالف با اصول تحجر قرون وسطایی، چه از سوی فقیهی ابراز شود یا فیلسوف و مفسر قرآن، از نظر آنان موجب «کفر» و «فسق» و «خروج از دین» می گردد.
کافران، برادران و خواهران نوعی ما هستند. ولی مسلمانان، علاوه بر اینکه برادران و خواهران نوعی مایند، برادران و خواهران دینی ما محسوب می شوند. پس در اینجا تجاذب و تعاطف و تعامل، از نیروی مضاعفی برخوردار است. برادران و خواهران نسبی مسلمان، یک درجه به ما نزدیک ترند.
مطرح کردن مسائل خلاف، در مجمع عدل و انصاف، مستلزم جوی پاکیزه و صاف از اتهام و اجحاف است. پس باید ابتداء اخوت را تحکیم بخشید و حلاوت و صمیمیت را به مذاق اشتیاق چشید و پرونده شقاق را در هم نوردید و ریشه کینه را از سینه برکشید، آنگاه در فضائی آکنده از مودت بتحکیم وحدت پرداخت، ساده ...
آری متابعت أهواء ما را متفرقه کشانید. و از سریر عظمت بر خاکستر مذلت نشانید. سلطه جویی بغاة طغاة از یک طرف و سلطه پذیری جهال از طرف دیگر مصائب و مأساة آفرید. جمع ما را به فرقه، و عزت مان را به ذلت، و شکوهمان را به ستوه آوردند.
فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسى است که در راه خدا شمشیر کشیده است. بدین سان وحدت عملى تحقق مىیابد.
علت ضعیف بودن سند این روایت آنست که دستکم سه تن از واسطه های نقل این عبارت، از سوی رجال شناسان عالیقدر شیعه متهم به ضعف و غلو (انحراف از تشیع از سنخ افراطی گری) شده اند بنابراین سندش به شدت ضعیف است.
هیچ روایت معتبری نداریم که ائمه(ع) توصیه فرموده باشند که شیعیان این دو نفر را با ذکر نام لعنت کنند. آنچه در زیارتهای مشهور و معتبر داریم نیز «لعن کلی ظالمان» است و در هیچ زیارت معتبری با ذکر نام به لعن حضرات ابوبکر و عمر پرداخته نشده است.
مسئله رویارویی استکبار و استضعاف: جریان حاکم در جهان اسلام باید از حالت دفاعی و انفعالی در برابر حملات پی در پی نیروهای استکبار جهانی خارج شود...
در غیر این صورت، چون نیرویی از آنان دفاع نخواهد کرد، مستضعفان جهان به لقمه ای چرب در دست استکبار جهانی بدل شده به راحتی از حلقوم ...
بشر امروز خود را جهانی می یابد و به همین اندازه می خواهد در جهان حاضر باشد و قرآن نیز او را با چنین حضوری همراهی می کند...
وحدت اسلامی فراهم کننده قدرتی حقیقی است که پس از خداوند متعال، تکیه گاه استواری برای مسلمانان در رویارویی های فرهنگی و تمدنی به شمار می رود...
متاسفانه شاهد شکل گیری ذهنیتی در بین شیعیان هستیم، که اهل سنت را دشمنان اهل بیت (س) تلقی می کنند. مبالغه نیست که اگر بگوییم، این ذهنیت برخاسته از منابری است که توسط عده ای از روحانیون مذهبی، مدیریت میشود!
یکی از مصلحان قرن حاضر، مرحوم سید شرف الدین جبل عاملی است که در این زمینه سخن زیبائی دارد. «فرقتنا السیاسة وستجمعنا السیاسة» یعنی سیاستهای ضد اسلامی و انحرافی ما را از هم جدا کرده و بزودی یک سیاست انسانی و عادلانه اسلامی ما را دور هم جمع خواهد کرد.
عالمانی چون حر عاملی و فیض کاشانی نیز با وجود اهتمام فراوان به نقل روایات، و آسان گیری و تسامح شدید در سند و ارزیابی اخبار که لازمه خُلق متمایل به اخباری آن دو بزرگوار است، در کتب خود این دعا را نقل نکرده اند!!
در متن پیش رو قصد داریم تا سه کتاب از تازه های نشر در حوزه شناخت و شیوه تعامل با مذاهب دیگر را بصورت اجمالی معرفی کنیم.
قاعدة مدارا این است که با دیگران همان گونه باش که دوست داری آنان با تو باشند. مدارا، یعنی هر آنچه برای خود می خواهی، برای دیگری نیز بخواه، و هر آنچه را که برای خود نمی پسندی، برای دیگری نیز مپسند.
من نباید از فضایل و بزرگی ایشان بگویم تا در برابر مثلاً اهل سنت بالا بروم، زیرا این نوعی استفاده تجاری و ابزاری از حضرت است!
وحدت اسلامی بر مبنای مشترکات بهترین راهی است که در این مسیر به ما کمک خواهد کرد و تمسک به ریسمان محبت اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله روشن ترین راهی است که نبی مکرم(ص) فرا راه ما قرار داده اند.
تفاهم و درک متقابل، چیزى است که قرآن کریم، همگان را بدان فرا مى خواند و آن را نه تنها به دینداران بلکه به عموم افراد بشر، جز آنان که راه ستم پیشگى و ستیزه جویى در پیش گرفته اند، توصیه مى کند. وقتى وارد عرصه اسلام مى شویم این نکته از اهمیت و تأکید فزونترى برخوردار مى شود
ما از این مطلب که در کتاب های فقهی آمده است که تمام مذاهب محترمند و تمام مسلمین از نظر جانی و مالی و حقوق قانونی یکسانند، استفاده می کنیم که اسلام، خواهان آن است که کمترین کینه توزی در بین مسلمانان نباشد و همه برادرانه و یکسان با هم زندگی کنند.
شیعه می گوید: اصول دین را سه چیز تشکیل می دهد: «توحید، معاد و رسالت پیامبر خاتم». بنابراین اسلام و ایمان، با اعتقاد به اصول سه گانه تحقق می پذیرد. ولی تشیع در گرو دو اصل دیگر است: خلافت را از آن على(ع) بداند؛ به عدل الهی معتقد گردد.
مسلمان کسی است که شهادتین بر زبان جاری سازد و جان و مالش را محفوظ بدارد. همه حق پرستان او را مسلمان مشکل می نامند، زیرا بیرون راندن چنین کسی، از دایره مسلمانی مشکل است...
از تبشیر یا تبلیغات مذهبی در داخل اسلام و تلاش برای دعوت پیروان مذاهب اسلامی به ترک مذهب خود و پیروی از مذهبی دیگر به شیوه ای تبشیری خودداری کنیم؛ زیرا تکامل فرهنگی از راه تلاش های اغواگر و تحریک آمیز به دست نخواهد آمد تنها راه حصول آن اقناع، افزایش آگاهی و تکامل است.
چه نسبتی است میان دین محمد(ص) که توانست از بت پرستان مکه و مدینه، خداپرستانی همدل و همراه بسازد، با دینی که منشأ افتراق و نزاع و فرقه های بیشمار است!؟
هر مذهبی حق دارد نظرات خود را توضیح دهد و از آن دفاع کند، بدون این که بر دیگران تعدی نماید یا به آنها ارعاب و توهین کند. ما طرفدار بستن باب بحث سالم و منطقی در عقاید، فقه یا تاریخ نیستیم...
سیره و سخنان آنان حاکی از این است که اگر چه جایگاه همگان در ایمان، تقرب الهی و منزلت معنوی یکسان نیست، اما ایشان دایره عنوان مسلمانی و ایمان نجات بخش را، از بسیاری از مخالفان مذهبی و حتی برخی از اصحاب تندرو خود، وسیع تر می دانستند.
باید پذیرفت که اتفاق، نیاز به شناخت دارد. مادامی که چهره حقیقت برای گروه دیگر شناخته نشود، وحدت و یا تقریب امکان پذیر نیست.
سلیقه وی با مؤسسین و اعضای دارالتقریب موافق بود که فقه، علت عمده اختلاف مذاهب است، در عین حال، فقه می تواند از عوامل تقریب به شمار آید.
بسیاری از اهل سنت، علی را از نظر مقام معنوی از بعضی دیگر خلفا هم برتر می دانند. این همه ستایشی که در آثار شاعران اهل سنت نسبت به علی هست، نسبت به سه خلیفه دیگر نیست.
رفع مشکلات اجتماعی، مبتنی بر مواسات است و مواسات جز از راه مُحِق دانستن دیگران در شادی ها و داشته ها فراهم نخواهد شد.
روایت قتل خلیفه دوم در نهم ربیع الاول و اوصاف خاص برای آن روز، از جمله رفع القلم، حدیثی متضاد با محکمات قرآنی، فقه شیعه، تاریخ قطعی و حدیث بوده و در منابع کهن نیز اثری از آن وجود ندارد. در منابع پسینی نیز، بدون سند و مدرک نقل شده است.
شادی در قتل خلیفه، به هیچ وجه ریشه تاریخی ندارد و آنچه در قرون نخست اسلامی بوده است ، مراسم «عمرکشان» به مناسبت قتل عمر بن سعد به دست مختار ثقفی است و هیچ ربطی به عمر بن خطاب ندارد.
اصلا اختلاف در سلیقه و در طریقه آنقدرها که بدنام است نه بد است نه جرم. لازمه حیات و تکامل، تفصیل و تنوع است. افراد و اجتماعات مختلف، ناچار بر حسب شرایط مربوط و احتیاجات و مقتضیات و امکانات، هر یک طرفی را می گیرند و پیش می روند.
عیب بزرگ ما مسلمانان این است که تصور می کنیم همین که بگوییم مسلمانان جهان، دست دوستی و اتحاد به یکدیگر داده اند، و دهان خود را با این جمله پر کرده و صفحات مطبوعات را به آن سیاه نماییم، مطلب تمام است...
هیچ یک از این کارها همدردی به حساب نمی آید؛ زیرا امام حسین علیه السلام در حالی مجروح شد که برای عدالت و حق می جنگید و خود او با شمشیر به سر خود نزد. همدردی این است که انسان در حین جهاد مجروح شود.
ما بچه بودیم و یادم هست که پدرم از روی کتاب امام حسین(ع) در ماه رمضان، قبل از اذان برای ما میخواندند و خودشان گریه میکردند و بعد با همان حالت به سمت مسجد میرفتند و اذان میگفتند.
قضیه عاشورا یک قضیه عام اسلامی است و به یک مذهب خاص اختصاص ندارد. خاستگاه قیام کربلا عناوین اسلامی است و این مساله در بیانات و موضعگیریهای امام حسین علیه السلام از آغاز تا شهادت به خوبی تجسم یافته است.
برخلاف بسیاری از پیغمبران مانند لوط و صالح و یونس و غیره که دعوت و رهبری محلی و قومی داشتند، می بینیم ابراهیم(ع) پیغمبر «بی وطن» کامل و خالی از هر گونه رنگ نژادی و کشوری بوده...
اولین مبنای سید در مسئله تقریب به رسمیت شناختن دیگران است. یعنی ما وجود متکثر و متفاوت دیگران را به رسمیت بشناسیم. به رسمیت بشناسیم که کسان دیگری هم وجود دارند که مثل ما فکر نمی کنند.
بخشی از این کتاب، زیارت قبرستان بقیع است و در آنجا، زیارت نامه ای برای «اهل بیت» آورده که در نوع خود کم نظیر و شاید بی نظیر باشد.
«زمانی که زید بن علی زین العابدین(ع) بر هشام بن عبدالملک، در سال ۱۲۱ هجری قمری خروج نمود، ابوحنیفه گفت: «ضاهی خروجه خروج جده رسول الله(ص) یوم البدر؛ خروج او شبیه خروج جدش رسول خدا(ص) در روز جنگ بدر است»
هر مسلمانی که به پروردگار یکتا ایمان داشته و به یگانگی او و رسالت حضرت محمّد(ص) شهادت دهد، منکر ضروری دین اسلام نباشد و به ارکان دین اسلام اعتقاد داشته و از نماز، علم و اطلاع کافی داشته باشد، شایسته امامت نماز است...
فرمود: «فانما انتم اخوان فی دین الله ما فرق بینکم الا خبث السرائر وسوء الضمائر» برای اینکه بفهمید عامل اختلاف چیست، درون خود را بشکافید تا بیابید که بد طینتی عامل اختلاف است. مقام خواهی و سوء ضمیر عامل اختلاف است.
دامن زدن به اختلافات مذهبی میان مسلمانان، همواره مورد توجه جدی استکبار در جهت تفرقه افکنی، بوده است. آنها این موضوع را از راه های گوناگون نظیر فرستادن جاسوس، مبلغان تبشیری و خاورشناسی و... دنبال کرده اند
احترام به برخی همسران پیامبر که مبتلا به گناهان اجتماعی شده در نگاه شیعیانِ حرفه ای، گناهی نابخشودنی است و چنانچه کسی از آنان محترمانه یاد کند، جهنمی بوده و شیعه ی واقعی محسوب نمی شود...