در حال بارگذاری ...
 
 از تاریخ
 تا تاریخ
 
داستان کوتاه: 

شبی در سوریه، من بودم و بانوی اهل سنت ...
داستان کوتاه:

شبی در سوریه، من بودم و بانوی اهل سنت ...

تمام بدنش از ترس به لرزه افتاد، جیغش در گلو خفه شد و نمازش را شکست. فرصت نکردم چیزی بگویم که وحشتزده به سمتم چرخید و انگار راه فراری برای خودش نمی دید که با بدنی که از ترس به رعشه افتاده بود، خودش را عقب می کشید و نفس نفس می زد تا بلاخره پشتش به دیوار رسید و مطمئن شد به آخر خط رسیده ...

برادری,خاطرات وحدت,مهم |

متن کامل رمان «جان شیعه، اهل سنت»

متن کامل رمان «جان شیعه، اهل سنت»

رمان عاشقانه «جان شیعه، اهل سنت» به نیت وحدت شیعه و سنی و به عزم مبارزه با تفکر تکفیر و البته مطابق با حوادث روز خاور میانه نوشته شده که از زبان دختری اهل سنت و از پای نخل ها و ساحل بندرعباس حکایت می شود؛ الهه که با ورود جوانی شیعه به زندگی اش، طعم تازه ای از عشق و عقیده را می چشد ...

برادری,سرویس نشریه,معرفی کتاب |