در حال بارگذاری ...

بسم الله الرحمن الرحیم. این نوشته‌ای است از محمد، پیامبر خدا، میان مومنان و مسلمانان قریش و یثرب و کسانی که بر راه ایشان رفتند و بدیشان پیوستند و همراه ایشان جهاد کردند. اینان در برابر دیگر مردمان دستی متحدند... مومنان تقوا پیشه علیه کسی از خودشان که ستم کند، یا دست اندر کار ظلم و تجاوز یا فساد میان مومنان شود، همگی همدست خواهند بود... عهد خدا یکی است.

حجت الاسلام کاظم مدیر شانه چی

 

مناسب است پس از توصیه های پیشوایان دین به وحدت، نمونه هایی از عملکرد آنان را در این زمینه از نظر بگذرانیم. (چراکه، فعل پیغمبر و امام، چون قولش برای امت حجت است و دستوری است متّبع).

 

اقدامات عملی پیامبر(ص)

1- می­دانیم اولین فرضیه‌ای که در اسلام مقرر گردید "نماز" بود که پیغمبر با مسلمانان نخستین، به جماعت می­گذارد.

طبری از عفیف نقل می­کند که: «در جاهلیت به مکه رفتم و بر عباس بن عبدالمطلب وارد شدم، چون خورشید طلوع کرد و در آسمان حلقه زد به کعبه نگاه می­کردم که جوانی وارد شد و به آسمان نگاه کرد، پس رو به کعبه ایستاد. چیزی نگذشت که پسری آمده و طرف راستش ایستاد و پس از اندکی زنی آمد و پشت سر آن دو ایستاد. آن جوان به رکوع رفت و آن پسر و زن نیز به رکوع رفتند و چون وی سر از رکوع برداشت آن دو نیز سر برداشتند. آن گاه جوان به سجود رفت و آن دو نیز با وی به سجود رفتند. به عباس گفتم: امر عظیمی است. گفت امر عظیمی است؛ می­دانی این جوان کیست؟ گفتم نه. گفت وی محمد بن عبدلله، پسر برادر من است. آنگاه گفت می­دانی این زن که پشت سر آن دو بود کیست؟ گفتم نه. گفت وی خدیجه بنت خوَیلد، همسر پسر برادرم (محمد) است. این جوان می­گوید پروردگار تو و پروردگار آسمان­ها، وی را به این عمل، امرکرده است. به خدا روی تمام زمین غیر از این سه نفر کسی را به این دین نمی­شناسم». (تاریخ طبری، ج2، ص213، چاپ اول، مصر).

چنانکه می­بینیم از آغاز اسلام، نماز به "جماعت" خوانده می­شد، و بعدها که پیغمبر مامور به ابلاغ دین گردید و انجام نماز در کنار کعبه با مخاصمت قریش مواجه می­شد، مسلمانان اولیه در شعاب مکه نماز را به جماعت به جا می‌آوردند، طبری می­نویسد: «وکانَ اصحابُ الرَّسول الله اذا صلِوا ذهبوا الیَ الشِّعاب فاستَخفوا من قَومهم... اصحاب رسول خدا هنگام نماز از ترس قوم خود به دره ها می­رفتند».

2- سه سال بعد از بعثت با نزول آیه‌ی «فاصدع بما تومَر» و آیه‌ی «و انذر عَشیرتِکَ الاقربین» پیغمبر دعوت را علنی کرد و چنانکه می­دانیم با مخالفت اشراف مکه و قریش مواجه شد. ولی در طبقات پایین، کم کم علاقه به اسلام پیدا می­گردید و در این وقت پیغمبر خانه‌ی «ارقم» را مرکز دعوت و محل اجتماع و تشکیل جماعت قرار داد و در این محل مسلمانان گرد هم آمده آیات قرآن را استماع می­کردند و با پیغمبر نماز را به جماعت می­خواندند، و این اولین مجتمع اسلامی است که تا انتقال به شعب ابی طالب مرکز تجمع مسلمین بوده است.

3- آن گاه که قریش کار را بر مسلمانان سخت گرفتند و کلیّه مکیّان با مسلمانان قطع رابطه کردند، مسلمین اجتماع خود را با ورود به شعب ابی طالب و زندگی دسته جمعی، باز هم حفظ کردند. هر چه داشتند با هم می­خوردند و در غم و رنج یکدیگر شریک بودند و از این ابتلاء، به نیکی از بوته‌ی آزمایش بیرون آمدند. خداوند گشایش داد و قریش سرسخت از مقاومت مسلمانان به شگفت آمدند، ولی با همه کوشش و تلاش نتوانستند رخنه در صف واحد مسلمانان ایجاد کنند.

4- آن گاه که کار شکنجه و آزار مسلمین از ناحیه‌ی قریش فزونی یافت، مخصوصا نسبت به مستضعفان قوم، پیغمبر به آنان فرمود به کشور حبشه نزد نجاشی هجرت کنید. این مهاجرت که در دو مرحله انجام شد باز، طبق روال مسلمانان، به حالت "اجتماع" صورت گرفت. در مرتبه‌ی نخست، یازده مرد و چهار زن و در مرتبه‌ی دوم، هفتاد مرد با خانواده‌شان به آن کشور هجرت کردند، اینان مهاجرین اولین‌اند که به امامت جعفربن ابی طالب، جماعشتان در سفر و حضر ادامه داشت تا پیروزمند و سرفراز با حالت اجتماع در مدینه به پیغمبر پیوستند.

5- در سال دوازدهم بعثت، ضمن ملاقاتی که پیغمبر با جمعی از مردم مدینه هنگام حج به عمل آورد، عده‌ای به اسلام مشرف شدند و پس از برگشت به شهر خویش جمعی را با خود موافق ساختند، چنانکه در سال سیزدهم بعثت، کار اسلام در مدینه بالا گرفت و اغلب مردم دو قبیله‌ی مهم اَوس و خزرج (که بعداً به انصار شهرت یافتند) مسلمان شدند. پیغمبر «مصعب بن عمَیر» را برای آموزش قرآن و امامت جماعت با آنها به مدینه فرستاد و چون هر یک از اوس و خزرج مایل به امامت دیگری بر آنان نبود، پیغمبر با فرستادن وی، همه را در یک صف واحد قرار داد. ابن هشام می‌نویسد: وذلک انَّ الاوسَ الخزرج کَرِهَ بعضُهم ان یَومَّه بعض (سیرة النبی، ج2، ص77) ؛ یعنی این کار رسول اکرم به سبب آن بود که هر یک از اوس و خزرج از اینکه دیگری بر آنان امامت کند کراهت داشتند.

پیغمبر در عقبه‌ی منی با نمایندگان آنان دیدار کرد و پس از مذاکره، پیمان «حربُ الاَحمر» که مبتنی بر تعهد طرفداری از آن حضرت تا پای جان بود را با آنان منعقد فرمود. از این زمان مردم مدینه رسما پیرو محمد(ص) شدند و آن حضرت دوازده نفر را به عنوان نقیب معین فرمود تا مسلمانان آن سامان را تحت لوای اسلام مجتمع سازند. بنابراین در هر مرحله‌ای یک مجتمع اسلامی با یک سرپرست و امام جماعت تشکیل گردید.

6- دیری نگذشت که پیغمبر به قصد مدینه راهی آن دیار گردید. در اولین برخورد با اهل مدینه که به استقبال وی، به محله‌ی قبا (که آن زمان اندکی با مرکز شهر فاصله داشت) آمده بودند، نماز را (که تنها عبادت مقرر تا آن زمان بود) با جماعت برگزار فرمود و یک هفته در آن جا ماند تا در آن محل مسجدی بنا کرد. بنابراین اولین پایگاه اسلام در مدینه، عبارت از مسجد، یعنی محل تجمع و عبادت دسته جمعی مسلمانان بوده است.

7- هنگامی که از قبا به شهر وارد شد و در خانه‌ی ابوایوب انصاری منزل کرد، اولین اقدامی که فرمود خریداری قطعه زمین بایری بود که مقابل خانه اش واقع شده بود. پیغمبر آن جا را مسجد ساخت و خود در ساختن مسجد شرکت داشت. در قسمتی از مسجد برای فقرای اصحاب، صفه ای قرار داد و در قسمت دیگری حجره‌ای برای خود. پس از ساختن مسجد، اذان مقرر گردید و بلال موذن شد. چنانکه می‌بینیم، دومین پایگاه اسلام در مرکز جدید نیز، مسجد یعنی مرکز تجمع ابدی مسلمانان بوده است.

8- پیغمبر پس از سامان گرفتن در مرکز جدید، نخستین منشور اساسی را برای تجمع اسلامی مدینه بدین شرح صادر فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم. این نوشته‌ای است از محمد، پیامبر خدا، میان مومنان و مسلمانان قریش و یثرب و کسانی که بر راه ایشان رفتند و بدیشان پیوستند و همراه ایشان جهاد کردند. اینان در برابر دیگر مردمان دستی متحدند... مومنان تقوا پیشه علیه کسی از خودشان که ستم کند، یا دست اندر کار ظلم و تجاوز یا فساد میان مومنان شود، همگی همدست خواهند بود... عهد خدا یکی است. و بی نام نشان ترین مومنان می­تواند از جانب همه، عهدی را بپذیرد، چه مومنان در برابر دیگران، دوست یکدیگرند. از یهودیان(ساکن حومه‌ی مدینه) هر که از ما پیروی کند یاری ما را خواهد داشت و در این حقوق برابر است... داخل یثرب(مدینه) برای امضاء کنندگان این قرار داد، منطقه‌ی حرام است. همسایه‌ی هر کسی همچون خود اوست و بد زبانی و بد رفتاری با وی روا نیست... یهودیان و غلامانشان از حقوق امضاء کنندگان این قرار داد برخوردارند و با آنها به نیکی رفتار می­شود...»

چنانکه ملاحظه می­شود این منشور مسلمانان را هر چه بیشتر با هم نزدیک می­سازد: «مسلمانان ید واحده علیه دیگران اند. ذمه و پناه ادنی ترین آنان برای همه‌ی مسلمانان محترم و قابل اجراء است...».

9- میان انصار و مهاجرین، فاصله‌ی قومی و نژادی و اقتصادی، فراوان بود. یهود و منافقان برای درهم ریختن اتحاد جامعه‌ی نوبنیاد مسلمانان در مدینه، امیدشان تنها به ایجاد اختلاف میان این دو جناح بود. پیغمبر برای ریشه کن کردن موجبات اختلاف، به کاری تازه و بی سابقه دست زد، یعنی عقد و پیمان برادری میان مهاجرین و انصار و بین قبائل انصار. دستور داد هر مهاجری با یکی از انصار پیمان برادری ببندد: «آخی رسول الله بینَ اصحابه منَ المُهاجرینَ والاَنصارَ، فقال تآخوفی اللهِ اخوینَ اَخَوین؛ رسول خدا (ص) میان اصحاب خود از مهاجران و انصار عقد اخوت بست و فرمود در راه خدا، دو به دو برادر یکدیگر شوید».(سیره‌ی ابن هشام، ج1، ص501تا 504)

10- پیغمبر پس از هفت سال دوری از مکه برای اولین بار از شهری که مردمش وی را به ستم اخراج کردند، دیدن می­کند. در این سفر که پیغمبر به قصد زیارت خانه‌ی خدا (عمرة القَضاء) و شاید برای استمالت مردم لجوج و سرسخت قریش به مکه تشریف برد، عباس ابن مطلب، بزرگ بنی هاشم، پیشنهاد کرد که پیغمبر، میمونه، خواهر زنش را تزویج کند و پیغمبر که موقعیت میمونه را از نظر سیاسی می­دانست و این کار را گامی در راه آشتی بین مردم مرکز عربستان و مسلمانان می­دید با استقبال پذیرفت و تصمیم گرفت مراسم عروسی را در مکه برپا نماید و قریش را دعوت کند تا احساس دشمنی و بیگانگی را از دلهاشان بردارد و خون هایی را که از طرفین در جنگ های بدر و احد، ریخته شده با این مواصلت بشوید، ولی قریش نپذیرفتند[1]؛ منتهی این وصلت در تخفیف دشمنی ها و عصبیت ها مسلما موثر بوده است، چنانکه از آن به بعد، عباس هرگونه توطئه‌ای را به پیغمبر گزارش می­کرد. باری در این فراز از تاریخ چهره‌ی مسالمت و مدارای اسلامی و کوشش بنیان گذار اسلام را برای هر چه وسیع تر نمودن مجتمع اسلام می­بینم.

11- سال بعد که پیغمبر مکه را فتح فرمود، به چهار فرمانده که ماموریت فتح را عهده دار بودند دستور داد جز با کسی که با شما پیکار کند، نجنگید و چنانکه نوشته‌اند؛ جز دسته‌ی کوچکی از مردم لجوج به مقابله نپرداختند [2]و بی‌گمان رفتار مسالمت آمیز پیغمبر در دیدار قبلی خود از مکه و مواصلت با قریش، نقش موثری در عدم معارضه‌ی مردم مکه داشته است و دستور وی به عدم محاربه، نقشی موثرتر در گرایش به اسلام.

12- بالاخره در حجة الوداع، که در سال آخر عمر آن حضرت و به اتفاق گروه مهاجر و انصار انجام شد و سایر مسلمین بلاد به دستور آن حضرت در این اجتماع شرکت کرده بودند[3]، پیغمبر در منی، ضمن خطبه‌ای موجز، پس از بیان احکام دین و مناسک حج، دیگر بار مسلمانان را به وحدت و حرمت داری از یکدیگر دعوت فرمود و گفت: دِمائُکُم و اموالُکُم علیکم حرامٌ الی ان تَلقوا ربَّکم کحرمة یَومکم هذا و حُرمةِ شهرِکم هذا... و اعقِلوا تَعَلَّمُنَّ انَّ کُلَّ مسلمٍ اخُ المسلمِ و انَّ المسلمین اخوه[4]... (تاریخ طبری، ج3، ص169 – سیره‌ی ابن هشام، ج4، ص274 – دائرة المعارف فرید وجدی، ج3، ص 542 – جمهرة الخطب العرب – کامل التواریخ ابن اثیر – فصول المهمه شرف الدین، ص16، نقل از صحیح بخاری و مسلم – تاریخ یعقوبی، که در آن اضافاتی نیز بر ابن هشام و طبری دارد).

13- وصلت پیامبر با قبائل مختلف؛ می­دانیم که پیامبر طی ده سال دوران اقامت خود در مکه، جز با یک همسر (خدیجه) که به نوشته‌ی مورخان، پانزده سال از پیغمبر بزرگ تر بود، ازدواج نکرد. چون خدیجه در سن 65 سالگی (سه سال پیش از هجرت) در گذشت، پیغمبر «سوده» را (که نخست زن سکران از مهاجران حبشه و متوفای در مکه بود) به ازدواج خویش درآورد. بنابراین تا پایان اقامت خویش در مکه جز یک همسر(آن هم بزرگسال و بیوه) نداشت. بنابراین دیگر همسران رسول اکرم، در مدینه به خانه‌ی آن حضرت رفته اند.

ضمن یک نظر اجمالی می توان به طور قاطع گفت که آنان، یا بیوه های اصحاب متوفی و شهید آن حضرت بوده‌اند که در جنگ ها یا به علل دیگر بی شوهر مانده بودند و پیغمبر برای دلجوئیشان با آنان ازدواج فرمود، چنانکه با «سوده» و «حفصه» و «ام سلمه»؛ و یا از قبائل تازه مسلمان و یا از افراد سرشناس مخالف بوده‌اند تا بدین وسیله غبار نقاری که از اسلام در دل داشتند بزداید و با پیوند زناشویی، قبایل مختلف را با اسلام خودمانی و خویشاوند کند و این گام مهمی در ایجاد وحدت قبایل اعراب کینه توز به شمار می­رود.

14- یکی از مسائلی که در وحدت و همبستگی مسلمین نقش موثری داشته و دارد، احترام به آراء اکثریت است که در اسلام یکی از مسائل مهم اجتماعی مسلمانان به شمار می­رود.

مسئله مزبور موضوع «شوری» است که اصل آن در قرآن چون امری مسلم بین مسلمانان بازگو شده است (وأمرُهُم شوری بینهم) و حتی خداوند به پیغمبر احترام به اصل مزبور را توصیه فرموده است (وشاورهم فی الامر). رسول اکرم نیز به پیروی از دستور الهی در مسائل مربوط به مسلمین کاملا این اصل را مراعات می­فرمود. چنانکه در جنگ بدر، موضوع بودن در مدینه یا بیرون رفتن برای مقابله‌ی با دشمن را به مشاوره گذارد و در جنگ احد نیز اصل مشاوره را تکرار فرمود و با اینکه نظر شخصی آن حضرت در این باره توقف در مدینه و استفاده از سنگر داخلی بود، به تبعیت مسلمین میدان نبرد را در خارج مدینه، در محل کوه احد قرار داد.

فعل صحابه

گفتیم که برادران اهل سنت، فعل صحابه را، در شمار حدیث، جزء سنت و مدرک احکام می­دانند. ما اینک برای نمونه، فرازهایی از عملکرد صحابه را نسبت به یکدیگر و سعی بلیغ آنان را در تحرز از موجبات تفرقه و اختلاف بازگو می­کنیم:

1- پس از استقرار خلافت نسبت به خلیفه‌ی اول، اجتماع جمعه و جماعات مسلمانان، همچون زمان رسول اکرم برقرار و تمام صحابه(جز سعدبن عباده) در جماعت مسلمین شرکت می‌جستند.

2- در مسائل دینی، سیره بر آن بود که هر حکمی را که کسی نمی­دانست، به دیگری ارجاع می­داد و اگر در مسئله‌ای اختلاف نظر وجود داشت نظر اکثریت متبع بود، چنانکه در مورد تقسیم زمین هایی که توسط مسلمانان تسخیر شده بود (که از آن به اراضی «مفتوح عنوة» تعبیر می­شود) نظر اکثریت مبنی بر عدم تقسیم و ابقاء در بیت المال (خزانه‌ی دولت) عملی گردید.

3- در مسائل مهم سیاسی جز با نظریه شورای اهل حل و عقد (خبرگان امت) کاری فیصله نمی‌یافت، چنانکه در موضوع جنگ با ایران، خلیفه‌ی دوم که نظر داشت خود در جبهه حاضر شود، پس از مشورت با اصحاب، با استدلال حضرت علی (ع) که مورد تایید واقع شد، از رفتن منصرف گردید. و ستاد فرماندهی را با حضور بزرگان صحابه در مدینه مستقر ساخت[5] و ثابت شد که آنچه را علی (ع) نظر داده بود و اجراء گردید، موجب غلبه و پیشرفت مسلمین بوده است.

همین نظر خواهی، در مورد جنگ با روم شرقی (متصرفات دولت بیزانس) از طرف خلیفه ابراز شد که حضرت علی (ع) وی را از شرکت در جبهه منع نمود و به ارسال فرمانده‌ای بصیر و مجرب با لشکر اسلام تحریص فرمود[6] که مورد قبول واقع گردید و نتیجه‌ی جنگ ثابت کرد که نظر حضرت علی (ع) رای صائبی بوده است.

4- مشاوره که گفتیم در اسلام به عنوان یک اصل مهم تلقی می­شده است، توسط صحابه در امور اجتماعی بلکه در موضوعات شخصی، مکرر مورد عمل بوده است و نمونه های فراوانی ضمن مطالعه تاریخ و زندگی­نامه اصحاب به چشم می­خورد که ما برای اختصار از ذکر مثال صرف نظر کردیم.

5- مصاهرت و پیوند ازدواج بین صحابه، که موجب دیگری برای الفت میان مسلمانان بود.

مقاله بررسی وحدت از سنت؛ بخش اول

مقاله بررسی وحدت از سنت؛ بخش دوم

مقاله بررسی وحدت از سنت؛ بخش سوم


[1] فقالوا لَه انَّه قد انقَضی اجَلُکَ فَاخرُج عنّا فقال النّبیُّ و ما علیکم لَو تَرَکتمونی فَاَعرستُ بین اظهر لکم و صَنَعنا لکم طعاما. فَحَضَرتمُوهُ فقالوا لا حاجة لَنا فی طعامک، فاخرج عنّا (سیره ابن هشام، ج3، ص14).

[2] و همین دسته‌ی کوچک که در مقابل ستون خالدبن ولید اقدام به جنگ کرده بودند وقتی از مقابله مایوس شدند پا به فرار گذاشتند و لشکر خالد به تعاقب آنان پرداخت. پیغمبر چون خبر شد کسی فرستاد و لشکر را از تعقیب فراریان مانع شد و امان عمومی اعلان فرمود و این نیز زمینه ای برای ترک مخاصمت قریش و پذیرش اسلام و دخول در جماعت مسلمین گردید.

[3] در روایت عبدالله بن سنان از حضرت صادق آمده که پیغمبر به کسانی که اسلام آورده بودند و دسترسی به آنان نداشتند نامه نوشت که در خدمتش به حج مشرف شوند(کافی).

[4] خون ها و دارائی های شما بر شما حرام است تا آنکه خدا را در قیامت ملاقات کنید، همچون حرمت این روز و حرمت این ماه ... بیندیشید، بدانید که هر مسلمان برادر مسلمان است و مسلمانان برادران او هستند ...

[5] نهج البلاغه، خطبه­ی 146: و مکان المقیم بالامر ...

[6] نهج البلاغه، کلام 134: و قد شاوره عمر بن الخطاب فی الخروج الی غزو الروم...




نظرات کاربران