میان قاضی حنفی مذهب، عفیف الدین کوفی، از مدرسان مدرسه عصمتیه بغداد با اصیل الدین فرزند خواجه طوس روابط دوستانه بود. اصیل الدین در حق او مهربانیها کرده و او نیز پاس مهرورزیهای او داشت و در نامه ای که از قاضی به اصیل الدین در درست اوست، او را ستایش کرده است.
سید عباس رضوی
نامهنگاریهای دوستانه در گذشته
دامنه دوستیهای علمای مذاهب با یکدیگر، از دوستی زبانی فراتر میرفت. دانشمندان دینی که در شهرهای دور از یکدیگر زندگی میکردند، به یکدیگر نامه مینوشتند و به وسیله نوشته جویای احوال یکدیگر بودند. علما در این نامه نگاریها، افزون بر ابراز لطیف ترین احساسات پاک به دوستان اندیشمند خود، از آنان در گشودن مجهولات علمی خود نیز کمک میگرفتند. میان علم الدین قیصر اسفونی حکیم (۶۴۹ ق) از ریاضی دانان و از علمای حنفی مذهب سده هفتم و خواجه نصیر طوسی، دوستی بیشائبه بود. آن دو از راه مکاتبه از احوال یکدیگر باخبر بودند. در یکی از نامه ها، خواجه ضمن سلام و درود، مسائلی از حکمت و فلسفه از علم الدین پرسید و در سرنامه شعری چند درج کرده بود که مطلع آن این است:
سلام علی علامه المتبحر
علی علم الدین الحنفی قیصر
و قیصر به پرسشهای خواجه پاسخ داد و در اول نامه چند بیت زیبا برای خواجه نوشت:
سلام علی المهدی السلام تحیة
تضوع من الفاظها عرف عنبر
علم الدین پیش از آشنائی با خواجه طوس در خدمت ایوبیان دمشق بود و چندین کار صنعتی از جمله آسیاب و برج و نهرهای ویژه را در شهر حماة طراحی کرده بود.(مجمع الاداب فی معجم الالقاب،ابن فوطی شیبانی،تحقیق محمد کاظم،ج1ص549)
و نیز بین عزالدین، ابو قرشت (۶۶۶ ق) از علمای مالکی مذهب و خواجه طوس دوستی بود. آن دو دانشمند دینی، از دور همدیگر را میشناختند. و برای همدیگر نامه نوشته و از احوال همدیگر جویا میشدند. ابن فوطی نوشته است:
«خواجه یکی از نامههای او را به من نشان داد. عزالدین در این نوشته احساسات لطیف خود را به دوست ندیدهاش، خواجه، با زبان ادیبانه چنین آغاز کرده بود:
البحر وان لم نره فقد سمعنا خبره، سلام علیک ایها العالم الکبیر والعالم الخبیر السمیدع النحریر. یامن هوالناصر والنصیر، نعم المولی ونعم النصیر.»( همان،ج1ص223)
گفته شده: خواجه را با ابوحامد محی الدین عربی(۶۳۸) دوستی بوده و نامه هایی بین آنان رد و بدل شده است. و نیز صدرالدین قونوی با محقق طوس چندین مکاتبه داشته است.(سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه،ص229) میان خواجه طوسی با شیخ عین الزمان جیلی دوستی و مصادقت بوده و آن دو نامهها به یکدیگر نوشتهاند.(همان،ص203)
میان قاضی حنفی مذهب، عفیف الدین کوفی، از مدرسان مدرسه عصمتیه بغداد با اصیل الدین فرزند خواجه طوس روابط دوستانه بود. اصیل الدین در حق او مهربانیها کرده و او نیز پاس مهرورزیهای او داشت و در نامه ای که از قاضی به اصیل الدین در درست اوست، او را ستایش کرده است.
ابراهیم بن حسام عاملی از عالمان فقیه و ادیب سده هشتم بود. او در نزد علامه حلی درس خواند، سپس به دیار خود بازگشت و به تبلیغ دین مشغول شد. او با عالمان غیرشیعه سرزمین شام، دوستی و گفتوگوهای علمی داشت. از جمله، با ابن تیمیه و دیگر عالمان هم فکر او در ارتباط بود. وی به دیدار ابن تیمیه میرفت و آن دو در پیرامون مسائل کلامی با یکدیگر گفتوگو میکردند. قاضی شهاب الدین بن فضل الله عمری، نیز در محفل علمی آن دو شرکت میکرد. میان عاملی و قاضی دوستی ژرفی برقرار شد. قاضی هماره به دیدار عاملی در روستای مجدل سلیم میرفت. آن دو پس از جدایی، از حال همدیگر باخبر بوده و به یکدیگر نامه مینوشتند نامههای لطیف و پراحساسی از آن دو به یکدیگر به زبان شعر و ادب در دست است.(معجم اعلام جبل عامل،ج3ص211)
شیخ محمد عاملی، از علمای پارسا و روشناندیش هم روزگار شهید ثانی بود. وی از شبهات پرهیز داشت و همه عمر خود را در تألیف و تصنیف و نشر علوم حدیث و قرآن به سر آورد. وی مدتی در مکه زندگی کرد و در آن سرزمین مقدس به تدریس علوم اسلامی مشغول بود، عاملی مانند هم زادگاهش، زین الدین عاملی، با عده بسیاری از فضلای غیرشیعی، از مالکیان و شافعیان دوستی داشت. آنان به یکدیگر نامه مینوشتند: «واختلط بفضلاء العامه وصاحبهم وعاشرهم احسن عشره.»(الدر المنثور،ابن عودی،ج2ص174)
فرزندش درباره ویژگیهای پدر، نوشته است: «لوالدی رحمه الله، اشعار رائقه تشتمل علی مواعظ و حکم والغاز و مراسلات و بینه وبین فضلاء عصره من الموالف والمخالف؛ پدرم دارای سرودههای اثرگذار و نغزی است و در بردارنده اندرز و حکمت و لغز. میان او و فضلای معاصرش از شیعه و غیر آن، نامه رد و بدل میشد.»(همان،ج2ص211)
شهید با سیدعبدالرحیم عباسی از استادان حنفی مذهب، نامه نگاری داشت. صاحب معالم مینویسد:
«و کان اجتماعه به فی قسطنطنیه، و رایت له کتابه الی الوالد تدل على کثره مودته له ومزیدا اعتنائه بشانه؛ شهید در استانبول با عباسی دیدار کرد. نامه ای از وی به پدرم دیدم که گواه دوستی و توجه بسیار وی به والد بود.»(بحارالانوار،ج109ص79)
هدایای علمای مذاهب به یکدیگر
هدیه، از سنتهای حسنه در دین اسلام است، هدیه نشانه مهرورزی و علاقه به هدیه گیرنده است، هدیه چه به نیازمند و چه توانا، دل را شاد و مودت و محبت را افزون میگرداند. از پیامبر روایت شده:
«تهادّوا تحابّوا، تهادّوا فانها تذهب بالضغائن؛ هدیه دهید، دوستی کنید که هدیه دادن، کینهها را از بین میبرد».(کافی،ج5ص104)
علمای سلف، سنت هدیه دادن را پاس میداشتند. قلم، عطر، رداء و دستار و دیگر چیزهای مرتبط با کار علمی، از جمله هدایا بود.
آل بویه به عالمان دین، بدون توجه به گرایشهای مذهبی آنان، هدایای نفیس میبخشیدند و بدین وسیله، دانشمندان را تشویق میکردند، تا دانش خود را منتشر کننده.(آل بویه،فقیهی،ص26) برخی از عباسیان نیز این روش را داشتند و دانشمندان شیعی نیز از احسان آنان بهرهمند بودند.
صفدی در احوال ابن شهر آشوب آورده است: او بیشتر قرآن را در حفظ داشت، و در اصول شیعه به نهایت رسید، چنانکه از شهرها به حضورش میشتافتند و در علم قرآن و غرائب آن سرآمد عصر بود.
«ابن شهرآشوب در ایام المقتفی (۵۵۵) در بغداد به منبر میرفت، وعظ میگفت، چنانکه گستره دانش و آگاهیهای وی از تاریخ و حدیث، اعجاب خلیفه را باعث میآمد و او را خلعت میداد.»(مقدمه جوامع الجوامع،شیخ طبرسی،ج1ص9)
خواجه نصیر به علما هدیه میداد و بویژه کسانی که از راه دور به دیدارش در مراغه میرفتند، بدون هدیه راهی خانه نمیکرد و این کار در جلب دوستی و از بین بردن کدورتهای پی آمده از یورش مغولان کارساز بود. از جمله کمال الدین از محدثین برجسته قرن هفتم، به دیدار خواجه رفت: «واجتمع بمولانا وسیدنا نصیر الدین واهدی له مندیلا مصریا».(مجمع الاداب،ج4ص231)
و نیز محی الدین مراغی، قاضی سرو و دوست نزدیک خواجه نصیر، به مهمان خود، ابن فوطی حنبلی، در وقت رفتن، هدایای نفیسی بخشید.(همان،ج5ص86)
رشیدالدین فضل الله همدانی، از علمای نومسلمان شافعی مذهب در دربار هولاکو خان مغول، با همه علما روابطی نیک داشت.(مجله آیینه میراث،ش41ص89) میان او و علامه حلی دوستی بود. وی در موردی، دو هزار وجه نقد و یک پوستین و مرکوبی زین کرده به علامه هدیه داده است.(مکاتبات رشیدی،ص61)
مؤیدالدین علقی، به دانش پژوهان و عالمان دینی هدیههای درخوری میبخشید و آنان را به پژوهش و کاوشهای دینی تشویق میکرد. وی به ابن ابی الحدید معتزلی که شرح نهج البلاغه را به کتابخانه وی هدیه کرده بود، یک رأس اسب و خلعتی فاخر و صد هزار دینار طلای مسکوک، صله داد.(ریحانه الادب،ج7ص335)
میان زین الدین عاملی و دوستان دانشمندش از شیعه و دیگران، این سیرت حسنه رواج داشت. گفته شد: در دیدار زین الدین از دوست فلسطینی دانشمندش، ابن ابی مباحث، میزبان، به او پیشنهاد داد کتابهای مورد نیاز خود را از کتاب خانه اش به عنوان هدیه بردارد.(الدر المنثور،ج2ص163) تهیه کتاب در آن روزگار کاری آسان نبود.
منبع: مجله حوزه-ویژه شهیدین و تعامل آنان با مذاهب اسلامی- ص 186تا ص193
تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت اول
تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت دوم
تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت سوم
تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت چهارم
تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت پنجم
تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت ششم
تعامل عاطفی عالمان دین-قسمت هفتم
تعامل عاطفی عالمان دین- قسمت هشتم